لیش

ساخت وبلاگ

سرو كوهى (ابهل)

در شمال ايران با نامهاى محلى «سرو كوهى» و «ماى مرز» در راميان- «ريس» در نور- «لمبير» در سوادكوه شناخته مى‌شود. در كتب طب سنتى با اسامى «ابهل» و «صافينا» نامبرده شده است. به فرانسوى Sabine و Genevrier sabine و Sabinier و Savinier و به انگليسى Savin و Savine گفته مى‌شود. گياهى است از ردۀ Coniferae تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن Juniperus sabina L. و مترادف آن Sabina officinalis Garcke و Juniperus lycia Pall. مى‌باشد. ثمر درختچه را نيز «ابهل» يا «تخم وهل» مى‌نامند.

مشخصات

ابهل درختچه‌اى است كوچك كوتاه كه معمولا روى دامنه‌هاى كوهستان به شكل پشته مى‌خزد. برگهاى آن معطّر به رنگ سبز غبارى و برگهاى اوليه سوزنى تيز و برگهاى ساقه‌ها فلسى است كه اطراف ساقه‌ها را در آغوش گرفته است. ميوۀ آن كوچك، كمى بزرگتر از نخود، كروى به رنگ آبى تيرۀ غبارآلود با  ۶ - ۴  فلس مى‌باشد.

اين درختچه در كوهستانهاى اروپاى مركزى و جنوبى و غرب آسيا تا شمال سيبريه انتشار دارد. در ايران در ارتفاعات و در مرز فوقانى جنگلهاى شمال ايران ديده مى‌شود و در جنگلهاى نور و كجور تا ارتفاع  ٣٣٠٠  متر بالا مى‌رود. معمولا از سرشاخه‌هاى اين گياه كه پوشيده از برگهاى فلسى‌شكل كوچك و به شكل استوانه باريك و نازك است، به عنوان دارو استفاده مى‌شود و اغلب با گل و گاهى با ميوه نيز همراه است.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در برگها و سرشاخه‌هاى گياه در حدود  ٣ - ٢  درصد اسانس به نام اسانس سابين  ١ وجود دارد. به علاوه داراى تانن، رزين و كمى قند مى‌باشد. در اسانس برگهاى گياه قسمت عمده يعنى در حدود نصف آن الكلى به نام سابينول  ٢ مى‌باشد. به علاوه داراى ژرانيول  ٣ ، سيترونلّول  ۴ ، سابينن  ۵ و. . . مى‌باشد. مادۀ سابينن در شكل راست آن در اسانس ابهل و همچنين در اسانس پونۀ كوهى وجود دارد.

خواص-كاربرد

برگ و ساقه‌هاى برگ‌دار باريك اين گياه داراى بويى تند شبيه بوى تربانتين و طعم آن تند و بسيار تلخ است كه مربوط به اسانس عامل آن مى‌باشد. ابهل مانند سداب به‌طور كلى بسيار قاعده‌آور است و اثر ابهل خيلى بيشتر مى‌باشد تا حدى كه گاهى موجب التهاب خارش‌آور شديدى در رحم شده و ممكن است موجب خونريزى شديد رحم شود و براى سقط جنين به كار مى‌رود كه خيلى مؤثر است. از نظر سقط جنين معمولا گرد آن را در حد خوراك روزانه  ۵ / ١ - ١  گرم در  ٢۴  ساعت تجويز مى‌كنند. در مورد استعمال داخلى و خوردن آن بايد خيلى بااحتياط عمل كرد و زير نظر پزشك باشد. در استعمال خارجى نيز براى بيمارى‌هاى جلدى نظير زگيلها مفيد است.

ابهل از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى گرم و خشك است خواص آن:

ضماد برگ آن به سر براى سرسام مفيد است و خوردن ميوۀ آن براى فلج و سستى نافع مى‌باشد. ريختن قطرۀ روغن ميوۀ آن در گوش براى رفع سنگينى شنوايى بسيار نافع است. و براى تهيۀ روغن آن ميوه را كوبيده در روغن كنجد ريخته در ظرف آهنى مى‌جوشانند تا سياه شود. اگر مخلوط ميوۀ آن را با عسل و آب غرغره كنند براى رفع درد بن دندان و تعفن دهان مفيد است. اگر  ۴٠  گرم از ميوۀ آن را با  ٢٠  گرم روغن گاو و  ٢٠  گرم عسل مخلوط و بخورند براى نفس‌تنگى مفيد است. خوردن دم‌كردۀ ميوۀ آن براى تحليل نفخ معده، استسقا، قاعده آوردن و سقط جنين مؤثر است. شياف آن كه با عسل تهيه شود نيز همين خواص را دارد. خوردن  ١٢  گرم آن كرمهاى معده را مى‌كشد. اگر  ۴٠  گرم پاك‌كردۀ ميوۀ آن را با روغن گاو به قدرى كه روى آن را بپوشاند بپزند تا روغن جذب شود بعد آن را ساييده با  ۴٠  گرم قند مخلوط و هر روز صبح  ٨  گرم آن را اشخاص سردمزاج با آب گرم بخورند براى دردهاى اعضاى پايين بدن و بواسير و دفع كرمهاى روده نافع است. پاشيدن گرد آن روى زخمهاى بد و خورنده و التيام زخمهاى متعفن مفيد است. ماليدن آن با سركه به سر براى جلوگيرى از ريختن موى سر نافع است. مقدار خوراك آن طبق نظر حكماى طب سنتى تا  ١٢  گرم است. مضّر معده و حلق است و از اين نظر بايد با عسل خورد. مضر كبد گرم است. و از اين نظر بايد با خولنجان خورد.

گرد ابهل: برگ ابهل به مقدار مورد نظر گرفته و در گرمخانه  ٢۵  درجۀ سانتى‌گراد بخشكانند و نرم كوبيده از الك ابريشمى  ١٢٠  بيرون كنند. اين گرد ميخچه را از بين مى‌برد و مدّر و قاعده‌آور است

گرد مخلوط براى ازدياد ترشح عادت ماهيانه: گرد ابهل  ۵  گرم، گرد زنجبيل  ۵  گرم و قند وانيل‌دار  ۴٠  گرم. اينها را مخلوط كرده در  ١۶  بستۀ مساوى ببندند و روزى  ٢ - ١  بسته به‌طور گرد بخورند.

توجه: تكرار مى‌شود كه مصرف داخلى برگ و ميوۀ آن بايد زير نظر پزشك و با احتياط صورت گيرد.

گونه‌هاى ديگرى از اين جنس نيز در ايران مى‌رويند كه خيلى شبيه ابهل و در خواص دارويى نيز شبيه هستند كه به ذكر نام و مشخصات و محل رويش چند گونه معروف مى‌پردازيم.

اردوج

نام محلى آن در ايران در ارسباران و زنجان و ترك‌زبانهاى رودبار «اردوج و آردوج» ، در قطور «چچم» ، در ارتفاعات رودبار «ارس» ، كردهاى آذربايجان «اروس» و در آذربايجان مانند ساير گونه‌ها «سلب آغاجى» نامند.

به فرانسوى Genevrier en arbre و Genevrier d?orient و به انگليسى Greek juniper گفته مى‌شود. گياهى است از تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن Juniperus excelsa M. Bieb. و مترادفهاى آن Juniperus sabina Pall.) nonL. ( وJ. sabina var taurica Pall. و J. isophyllos Antoine و J. foetida var excelsa Spach مى‌باشند.

مشخصات

اردوج درختى است يك‌پايه به ارتفاع حدود  ١٠  متر با تاج مخروطى كبود و پوست خاكسترى‌رنگ تيره و پوسته‌پوسته. انشعابات جوان درخت باريك، كوتاه، چهاروجهى و قهوه‌اى سرخ‌رنگ است. برگهاى اوليۀ آن تخم‌مرغى با انتهاى باز و ناوى‌شكل و در چهار رديف روى شاخه‌ها تكيه نموده است. رنگ آنها سبز تيره و بر پشت آنها غدّۀ كشيده‌اى وجود دارد. ميوۀ آن منفرد سياه‌رنگ و به قطر  ١  سانتى‌متر مى‌باشد و معمولا داراى چهار فلس است كه در آن  ٨ - ۴  دانۀ تخم‌مرغى يافت مى‌شود.

اين درخت در ارتفاعات نيم‌خشك و آهكى آسياى صغير، يونان، قفقاز و استپهاى شمال ايران، ارسباران و آذربايجان در ارتفاعات البرز تا  ٢٧٠٠  متر انتشار دارد و با گونه ارس معمولا مخلوط است و عده‌اى از گياه‌شناسان اين دو گونه را با يك نام مى‌شناسند در صورتى كه كمى متفاوت هستند.

از نظر تركيبات شيميايى سرشاخه‌هاى آن داراى اسانس است و از دود سرشاخه‌هاى آن براى رفع هذيان تب استفاده مى‌شود.

ارس

در ايران با نامهاى محلى مختلفى شناخته مى‌شود و از جمله در درّه كرج «اورس-هورس» ، در خراسان «ارس» ، در منجيل «اربس» ، در خلخال «اردوج» ، در آمل و درّه هراز «ورس» ، در قوشخانه «ارچه» ، در بختيارى «ابول» و در كتب طب سنتى با نامهاى «ارچا» - «قره‌ارشا» -و نوعى ابهل نام مى‌برند. به فرانسوى Genevrier en arbre و به انگليسىPersian juniper گفته مى‌شود. درختى است از تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن Juniperus polycarpos C. Kech و از مترادفهاى آن J. macropoda Boiss. وSabina polycarpos Ant. مى‌باشند. در مدارك گياه‌شناسى هند نام J. macropoda را نام اصلى گياه ذكر مى‌كنند.

مشخصات

ارس درختى است دوپايه بلندى آن متوسط تا  ٧  متر، مخروطى، سبزرنگ، پوست تنۀ آن خاكسترى متمايل به سرخ. برگهاى آن فلسى تخم‌مرغى يا مثلثى كه در  ۴  رديف روى شاخه خوابيده، پشت آنها غدّۀ تخم‌مرغى‌شكل ديده مى‌شود. ميوۀ آن كروى نيلى مايل به سياه پوشيده از غبار سفيد است. ميوه‌هاى نارس آن غبار بنفش دارد. مانند اردوج  ۴  فلس دارد و در داخل آن  ۵ - ۴  دانه قرار گرفته است.

اين درخت در قفقاز، آذربايجان شوروى، گرجستان، آسياى صغير تا ايران انتشار دارد. در ايران در مشهد، نيشابور، بجنورد، كتل يك چنار، شاهواركوه، خوش‌ييلاق و در مينودشت، راميان، كتول تا زيارت و در دامنه‌هاى جنوبى البرز و درّه‌هاى هراز و در كرج و هرزويل و الموت تا ارسباران و در ارتفاعات زاگروس در سيلاخور كردستان، اشتران‌كوه، بختيارى، راه‌بر كرمان، در فارس در خانه‌زنيان، دشت ارژن، اصطهبانات، دنا، سى‌سخت و در بندر عباس انتشار دارد.

از نظر تركيبات شيميايى داراى اسانس است و خواص آن شبيه سرو كوهى عرعر است.


 ١ ) . Essence de Sabine
 ٢ ) . Sabinol
 ٣ ) . Geraniol
 ۴ ) . Citronellol
 ۵ ) . Sabinene
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 873 تاريخ : دوشنبه 25 فروردين 1393 ساعت: 6:20

سرو كاد

از انواع سروهاى كوهى است. به فارسى «سرو كاد» و در گرگان با نام محلى «پيرو» ناميده مى‌شود. در كتب طب سنتى اين درختچه را نيز نوعى عرعر ذكر مى‌كنند. به فرانسوى Genevrier cade و Cadier و Genevrier oxycedre و به انگليسى Cade-oil-plant و Prickly cedar گفته مى‌شود. گياهى است از ردۀ كاج تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن:Juniperus oxycedrus L. و مترادفهاى آن J. marschalliana Stev. و J. rhodocarpa Stev. و J. rufescens Link.

مى‌باشند.

مشخصات

درختچه‌اى است به بلندى  ۶  متر و قطر حدود  ٣٠  سانتى‌متر، دو پايه، پوست انشعابات آن خاكسترى روشن است. شاخه‌هاى آن راست يا كمى خميده و شاخه‌هاى جوان آن كوتاه و سه‌ضلعى سبزرنگ است. برگهايش سوزنى و هر سه برگ از يك گره خارج مى‌شود. انتهاى برگها تيز مانند سوزن. رگبرگ وسطى آن در پشت برگ برجسته و ابعاد برگ  ٢٠ - ١۵ * ۵ / ١  ميلى‌متر است. ميوۀ آن كروى و رنگ آن قرمز و از نظر ابعاد  ٣ - ٢  برابر بزرگتر از ميوۀ پيرو است. اين درختچه در اروپاى جنوبى، تركيه، قفقاز، عراق و ايران انتشار دارد. در ايران در زيارت گرگان ديده شده است.

تركيبات شيميايى

از تنه و شاخه‌هاى درخت قطران و روغن كاد گرفته مى‌شود. در ميوۀ درختچه سرو كاد در حدود  ۶  درصد رزين، كمى قند ساكاروز و گلوكوز و اسانس وجود دارد.

خواص-كاربرد

سرو كاد از نظر طبيعت شبيه سرو كوهى (عرعر) است يعنى خيلى گرم و خشك مى‌باشد و خوردن ميوه يعنى دم‌كردۀ ميوۀ آن داراى خواص مشابه خواص سرو عرعر مى‌باشد و امّا روغن كاد براى تسكين درد دندان استعمال مى‌شود و معمول است كه يك قطره از آن را در دندان كرم‌خورده كه درد مى‌كند مى‌ريزند ساكت مى‌شود.

خوردن  ٢٠  قطره روغن كاد را سابقا براى كشتن كرم كدو به كار مى‌بردند.

در استعمال خارجى در دفع جرب و ناراحتى پوست استعمال مى‌شود و هرگاه يكى دو بار به بدن بمالند و قدرى مالش دهند ناراحتى رفع مى‌شود. روغن كاد در رفع اكزما اعم از ساده يا مركب و زردزخم  ١ و همچنين در بيمارى‌هاى پوستى خشك ريشه احتمالا تأثير مفيدى دارد ولى در ساير بيمارى‌هاى جلدى كم‌اثر است.

اگر مخلوطى از  ٢  گرم روغن كاد و  ۴  گرم روغن بادام و  ٣٠  گرم گليسرين را در موارد شقاق پستان بمالند مفيد است. اگر شقاق خيلى عميق باشد، مقدار روغن كاد را مى‌توان بيشتر كرد و قلم‌مو را به محل آلوده نموده و به موضع ماليد به‌طورى كه كاملا آن را بپوشاند و پس از هربار كه بيمار به طفل شير مى‌دهد باز اين عمل تجديد شود. البته هر بار قبل از شير دادن بايد پستان كاملا تميز و بدون آلودگى شود.

روغن كاد در بيمارى جلدى براى التيام گال گوسفندان در دامپزشكى نيز كاربرد دارد.

در مورد اكزما  ١۵  گرم روغن كاد را با  ۶٠  گرم روغن بادام شيرين مخلوط و در موضع اكزما مى‌مالند. مصرف فرآورده‌هاى سرو كاد بايد با نظر پزشك انجام گيرد.


 ١ ) . Impetigo
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 943 تاريخ : دوشنبه 25 فروردين 1393 ساعت: 5:0

سرو كوهى

در كتب طب سنتى انواع آن را با نامهاى «عرعر» و «شجرة الابهل» و در كتب فارسى قديم انواع آن با نام فارسى «كوكلان» ، «ناژون» ، «سرو كوهى» ، «ورس» ، «آورس» ، «سندروس» ، «ارس» و تعدادى نامهاى ديگر آمده است. به فرانسوى به‌طور كلى جنس آن را Genevrier و به انگليسى Juniper و geneva گويند. درختان يا درختچه‌هايى هستند از ردّه سوزنى‌برگان Coniferae تيرۀ Cupressaceae جنس Juniperus و داراى انواع و گونه‌هاى متعددى است. تعدادى از آنها كه از نظر خواص دارويى مورد توجه هستند به ترتيب به شرح آنها مبادرت مى‌شود.

پيرو

از انواع سرو كوهى است. در ايران با نامهاى محلى مختلفى شناخته مى‌شود از جمله در گرگان «پيرو» ، در درفك و شيركوه گيلان «اربس-اربز» ، در ديلمان «ابرسك» ، در نور و كجور «ريس» ، در رودسر «ارس» در سوادكوه «لمبير» ، در ارسباران «چتنه» ، در قطور آذربايجان «چچم» و در آذربايجان «آردوش، سلوآغاجى» مى‌نامند. در كتب طب سنتى با نامهاى «عرعر» و «سرو جبلى» و «شيزى» آمده است. به هندى نيز «عرعر» و در مناطقى از هند «ابهل» نامند. به فرانسوى Cenevrier و ميوۀ آن را Genievre و Baie de genievre و به انگليسى درختچه را Gommon juniperو Juniper bush گويند. گياهى است از سوزنى‌برگان تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن Juniperus communis L.

مى‌باشد كه بومى اروپاست و دو تحت‌گونه آن كه در ايران مى‌رويند به نامهاى Juniperus communis sub communis Riedl. (به نام پيرو) و ديگرى Juniperus communis sub nana Syme (به نام لمبير) مى‌باشند.

ميوۀ اين درخت را كه از داروها مى‌باشد، «جوز السرو» گويند.

توضيح: عرعر معمولا در ايران به درختى از پهن‌برگان به نام Ailanthus altissim گفته مى‌شود كه خواص و شرح آن در ساير مجلدات اين كتاب آمده است.

مشخصات

پيرو درختچه‌اى است كوچك يك پايه يا دو پايه بلندى آن در بعضى نقاط تا  ١٢  متر مى‌رسد ولى اغلب به صورت درختچۀ كوتاه و گسترده روى زمين است كه با پنجه زدن و خوابيدن ساقه مرتبا تكثير مى‌شود و بتدريج قطعه زمين را مفروش مى‌كند.

به همين دليل يكى از نامهاى انگليسى آن سرو زمينى ) Ground juniper( است.

پوست ساقۀ آن ابتدا تيره‌رنگ و بعدا خاكسترى و قهوه‌اى مى‌شود. برگهاى آن سوزنى، راست، نوك‌تيز مانند سوزن، روى برگ شياردار و در طول آن خطى كبودرنگ ديده مى‌شود. ابعاد برگ  ١٨ - ۴ * ١  ميلى‌متر است. ميوۀ آن تقريبا گرد و كروى، كبودرنگ به قطر  ٩ - ۶  ميلى‌متر و معمولا داراى  ٣  عدد دانه سه‌وجهى است كه در سال دوم مى‌رسد. اين درختچه بومى اروپاست و گونۀ اصلى و تحت گونه‌هاى آن در ايران از گرگان تا ارسباران و در ارتفاعات گدوك و هزار جريب و كندوان و پل زنگوله و در گيلان در ايسپيلى ييلاق و در آذربايجان در قره‌داغ و كوه ميشوداغ و كليبر ديده مى‌شود. در هند نيز در مناطق غربى هيماليا انتشار دارد. قسمت مورد استفادۀ دارويى سروهاى كوهى ميوۀ آن است كه در سال دوم وقتى رنگ آن بنفش تيره مى‌شود در ماههاى مهر و آبان چيده شده و در هواى آزاد گسترده و خشك مى‌كنند.

سطح خارجى ميوه از يك قشر نازك مومى به رنگ غبارى سفيد پوشيده شده است.

ميوه‌ها معطّر، طعم آنها تلخ و كمى شيرين، شبيه طعم تربانتين است. به علاوه از چوب و سرشاخه‌ها و برگ آن نيز در جوشانده‌ها استفاده مى‌شود.

در مقطع ميوه از خارج به داخل اولا قشر خارجى ميوه ديده مى‌شود ثانيا گوشت داخلى ميوه به رنگ سبز مايل به زرد و بالاخره مغز ميوه كه  ٣  عدد دانه با غشاء سخت در آن وجود دارد.

تركيبات شيميايى

در ميوه‌هاى سرو كوهى پيرو اكساليك اسيد و به مقدار جزئى چند اسيد ديگر و كمى قند و در حدود  ٢٠ / ١ - ٨ / ٠  درصد اسانس يافت مى‌شود. علاوه بر اسانس در ميوۀ آن در حدود  ٨  درصد رزين و  ٣۶ / ٠  درصد يك مادۀ تلخ جونيپرين  ١ مشخص شده است. ]G. I. M. P[ .

بررسى‌هاى ديگرى نشان مى‌دهد كه در ميوه‌هاى آن در حدود  ٨٣ / ٠  درصد اسانس مشخص شده است كه شامل دى-آلفا-پينن  ٢ و به علاوه از ميوۀ آن مادۀ مدّرى به نام ترپينئول 4  ٣ جدا شده است. روغنى كه از پوست درختچه گرفته مى‌شود داراى جونيپرول  ۴ و جونيپرن  ۵ است. در پوست درخت تركيبات شيميايى لونگى فلن  ۶ ، جونيپرول، بتا-سيتوسترول  ٧ ، استيگماسترول  ٨ و ديترپن فنول  ٩ و توتارول  ١٠ مشخص شده است ]S. G. I. M. P[ . از اسانس ميوه آن پس از اكسيده شدن رسوبى به دست مى‌آورند به نام كافور ميوه سرو كوهى و از عطر اسانس ميوۀ آن براى معطّر كردن برخى آشاميدنى‌ها استفاده مى‌شود.

خواص-كاربرد

دم‌كردۀ ميوۀ سرو كوهى از مدّرهاى خيلى قوى است و در مواردى كه اشخاص دچار التهاب كليه هستند بايد از خوردن آن پرهيز نمايند و اگر بخورند و كمى هم اسراف كنند احتمال دارد خون در ادرار آنها ديده شود.

در هند از ميوه و اسانس آن به عنوان مدّر، بادشكن و محرّك استفاده مى‌شود. در موارد استسقا و سوزاك، ترشحات زياد رحم، التهاب مجارى ادرار و تصفيۀ خون و برخى بيمارى‌هاى جلدى تجويز مى‌شود. از دم‌كردۀ ميوۀ آن در موارد قطع عادت ماهيانه كه ناشى از ضعف باشد و نيز دردهاى يك‌طرفه و درد معده نيز مصرف مى‌شود.

پيرو يا عرعر از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى ايران خيلى گرم و خشك است. خواص آن گرم‌كننده و بازكنندۀ انسداد مجارى و قابض و مقاوم سموم و بسيار مدّر و قاعده‌آور است. خوردن  ۵  گرم از ميوۀ آن براى باز كردن گرفتگى مجارى، سرفه، درد سينه، طحال، ضعف معده، رفع دل‌پيچه و درد رحم خصوصا اگر با سركه انجير خورده شود مفيد است. نشستن در دم‌كردۀ آن براى رفع اختناق رحم مفيد است. ضماد آن براى قطع عرق و تقويت بدن مفيد است. خوردن ميوۀ آن خشونت سينه ايجاد مى‌كند و براى رفع آن بايد كتيرا خورد. مقدار خوراك آن تا  ۵  گرم است كه معمولا به صورت دم‌كرده خورده مى‌شود.

خوردن دم‌كردۀ  ٢٠ - ٨  گرم ميوۀ عرعر در  ١٠٠٠  گرم آب موجب ازدياد ترشح ادرار و دفع سنگ كليه مى‌شود. و براى اينكه تأثير آن زياد شود معمول است كه در  ٢  ليتر آب در حدود  ۵٠  گرم جو سفيد پوست كنده و در حدود  ٣٠  گرم نيز ميوۀ عرعر ريخته و جوشانيده و با مخلوط كردن با عسل يا قند به صورت جوشاندۀ مطبوعى درمى‌آورند.

تهيۀ عصارۀ ميوۀ عرعر يا عصارۀ ژانيور: ميوۀ عرعر كه تازه خشك شده باشد  ١  واحد، آب مقطر با حرارت  ٣٠  درجه  ۶  واحد. ابتدا ميوه‌ها را در هاون مرمر نيم‌كوب كرده و در نصف مقدار آب  ٢۴  ساعت بخيسانند و با كمى فشار از پارچه بگذرانند، و نصف باقيماندۀ آب را روى تفاله ريخته و بعد از  ١٢  ساعت آن را نيز صاف كنند و هريك از دو صاف‌شده را مجددا جداگانه از پارچه ابريشمى بگذرانند و سپس صاف‌شدۀ اول را در حمام ماريه تبخير نمايند تا به غلظت شربت درآيد و بعد صاف‌شدۀ دوم را روى آن بريزند و تبخير كنند تا به غلظت عصارۀ نرم درآيد. مقدار خوراك از اين عصاره  ۵ - ٢  گرم است. محرّك معده است و ساير خواص را نيز دارا مى‌باشد.

محلول خلطآور عرعر: دم‌كردۀ زوفا  ١۵٠  گرم، عصارۀ ميوۀ عرعر  ١٠  گرم و سكنجبين عنصل  ١٠  گرم. اينها را مخلوط كرده با قاشق كوچك بتدريج بياشامند.

دم‌كردۀ ميوۀ عرعر: ٢٠  گرم ميوۀ عرعر را در  ١٠٠٠  گرم آب جوش دم كرده صاف كنند و با شربت تلو آن را شيرين كنند و فنجان فنجان ميل كنند.

دود دادن با ميوۀ سرو عرعر: ميوۀ عرعر  ٢۵٠  گرم گرفته منقلى را از زغال پر كرده و ميوه‌ها را روى آن ريخته و در بستر مريض دود دهند. اين دود براى رفع روماتيسم و دردهاى نقاط مختلف بدن مفيد است.

ساير بررسى‌ها و تحقيقات كه در مورد خواص سرو كوهى در مراكز 
تحقيقاتى جهان به عمل آمده است و مرورى بر تاريخ تحول 
درمانى اين گياه

طى قرون وسطى در اروپا معتقد بودند كه دود سرو كوهى براى درمان جذام مؤثر است. پس از آن در جنگ بين المللى دوم پرستارهاى فرانسوى از دود ميوۀ سرو كوهى در بيمارستانها براى ضد عفونى كردن بيمارستان استفاده مى‌كردند. در قرن هفدهم كارشناسان گياه‌درمانى جوز السرو را به عنوان مدّر تجويز مى‌كردند، بنابراين در مورد استسقا بخصوص جمع شدن آب در ريه در بيمارى‌هاى قلبى توصيه مى‌شد.

كارشناس گياه‌درمانى معروف انگليسى به نام نيكولا كولپپر  ١ جوز السرو را علاوه بر موارد فوق براى درمان سرفه، كوتاهى تنفس، سل و براى تحريك و ازدياد عادت ماهيانه و تسريع زايمان مصرف مى‌كرد. سرخ‌پوستان امريكايى قبل از اينكه با مهاجران اروپايى تماس پيدا كنند خودشان به خواص درمانى اين گياه واقف بودند و از ميوۀ سرو براى كمك به تسريع زايمان نوزاد استفاده مى‌كردند. زمانى كه كاشفان اسپانيايى اولين بار در سال  ١۵۴٠  به نقطه‌اى در امريكا كه حالا نيومكزيكو ناميده مى‌شود وارد شدند مشاهده كردند زنهاى ماماى سرخ‌پوست كه Zuni ناميده مى‌شدند از ميوۀ سرو براى بهبود زائو پس از زايمان مصرف مى‌نمايند و به علاوه براى ضد عفونى زخمها و درمان ارتروز نيز به كار مى‌بردند. در قرن نوزدهم پزشكان در امريكا به خاصيت سرو براى تسريع تولد نوزاد توجهى نداشتند ولى آن را در ابعاد گسترده‌اى براى درمان استسقا و جمع شدن آب در موارد بيمارى‌هاى قلبى مصرف مى‌كردند. و به علاوه به صورت مصرف خارجى براى درمان اكزما و سودا  ٢ و در مصرف داخلى براى درمان سوزاك و عفونتهاى مثانه و كليه و ساير بيمارى‌هاى مجارى ادرار و تناسلى توصيه مى‌كردند.

كارشناسان گياه‌درمانى معاصر امريكا جوز السرو يا ميوۀ سرو را در مصرف خارجى به عنوان مايع ضد عفونى و در مصرف داخلى براى رفع عفونتهاى مثانه، كنترل آرتروز، رفع گرفتگى‌هاى روده‌اى  ١ و نقرس توصيه مى‌نمايند. برخى از آنها براى رفع بوى بد ادرار در موارد عدم تخليه كامل ادرار تجويز مى‌كنند زيرا اين گياه ضمن مدّر بودن بوى مطبوع بنفشه دارد. عده‌اى نيز معتقدند كه جوز السرو انواع قارچهاى پوستى را از بين مى‌برد.

موارد شفابخشى سرو كوهى

در اسانس سرو كوهى يك مادۀ شيميايى مدّر به نام ترپينئول  ۴  وجود دارد كه قدرت تصفيه‌كنندگى مايعات در كليه را افزايش مى‌دهد و اين كشف، خاصيت سنتى مدّر بودن سرو كوهى را تأييد مى‌كند.

ميوۀ سرو براى فشار خون

پزشكان اغلب براى كاهش فشار خون داروهاى مدّر تجويز مى‌كنند. فشار خون يكى از شرايط سخت و جدّى است و مستلزم مراقبتهاى پزشكى دقيق مى‌باشد. اگر تصميم گرفته شود از خاصيت مدّر بودن ميوه سرو براى كاهش فشار خون استفاده شود حتما بايد زير نظر پزشك باشد زيرا مواد مدّر بدن را از مادۀ مهم و لازم پتاسيم تخليه مى‌كنند و بايد به موازات داروهاى مدّر نظير سرو كوهى از خوراكى‌هاى غنى از پتاسيم نيز استفاده شود.

ميوه سرو براى كنترل ناراحتى ناشى از جمع شدن مايع در ريه در 
موارد بيمارى‌هاى قلبى

البته دكتر Culpeper انگليسى در قرن نوزدهم در اظهار اين نظر كه سرو كوهى معالج قطعى اين بيمارى است كمى اغراق كرده است ولى به‌هرحال چون ميوۀ سرو كوهى مدّر است مى‌تواند يكى از عوامل كمك به درمان اين بيمارى باشد.

بيمارى‌هاى قلبى پيچيده است و تنها با خوردن داروهاى مدّر درمان نمى‌شود و ساير جوانب امر را نيز بايد با دقت زير نظر پزشك مورد توجه قرار داد.

ميوۀ سرو دارويى براى رفع ناراحتى‌هاى زنانه

پژوهشهايى كه در مورد جانوران آزمايشگاهى به عمل آمده، نشان مى‌دهند كه ميوه سرو كوهى انقباض رحم را تحريك مى‌كند و زنان باردار بايد از خوردن آن اجتناب كنند. البته بجز در موارد استثنايى كه پزشك براى تسريع و تحريك زايمان مصرف آن را لازم مى‌داند. در مورد ساير زنان نيز ممكن است براى تحريك و شروع عادت ماهيانه نيز از آن استفاده كرد و به علاوه چون مواد مدّر در رفع ناراحتى‌هاى قبل از عادت ماهيانه كه به علت تراكم مايع به شكل نفخ شديد ايجاد مى‌شود مؤثر هستند، زنانى كه از ناراحتى نفخ شديد قبل از عادت ماهيانه رنج مى‌برند ممكن است در روزهاى قبل از عادت ماهيانه از ميوه سرو استفاده كنند.

ميوه سرو براى كنترل ارتروز

سرو كوهى ممكن است در مواردى اثر ضد التهاب داشته باشد و براى درمان ارتروز مؤثر باشد. كاربرد ميوه سرو كوهى براى درمان ارتروز از روشهاى كهن هندى است كه هنوز هم رواج دارد. در آلمان مرسوم است، پزشكان فرآورده‌هاى سرو كوهى را براى درمان آرتروز و نقرس تجويز مى‌كنند. در مورد مفيد بودن يا نبودن سرو كوهى براى درمان سوزاك و همچنين براى رفع عفونتهاى مثانه و كليه كه سابقا مرسوم بوده تاكنون هيچ آزمايش و پژوهش علمى انجام نشده و ضمنا ضد قارچ بودن ميوه سرو نيز تا حال از طريق پژوهشهاى علمى جديد تأييد نشده است.

مقدار و نحوۀ مصرف

به عنوان مدّر و براى درمان التهابهاى ناشى از آرتروز و يا براى رفع انسداد عادت ماهيانه مى‌توان از دم‌كردۀ ميوۀ سرو كوهى استفاده نمود. براى تهيه دم‌كرده يك قاشق مربّاخورى ميوۀ خردشده سرو كوهى در يك پيمانه ( ٢٢٠  گرم) آب جوش ريخته و  ٢٠  دقيقه خيس كنيد و  ٢  پيمانه در روز بخوريد. توجه شود كه مصرف اين دم‌كرده بيش از  ۶  هفته طول نكشد. اين گياه به كودكان زير دو سال نبايد داده شود و در مورد كودكان بزرگتر و اشخاص بزرگتر از  ۶۵  سال دم‌كرده با مقدار كمتر سرو كوهى آغاز و بتدريج تا حد مجاز افزايش داده شود.

نكات احتياطآميز از نظر مصرف ميوۀ سرو كوهى

مصرف مقدار زايد بر حد مجاز يعنى مصرف دم‌كردۀ غليظتر از حد مجاز كليه‌ها را تحريك مى‌كند و ممكن است به كليه‌ها آسيب برساند. اشخاصى كه داراى سابقه عفونت و ناراحتى كليه هستند نبايد سرو كوهى مصرف كنند. و حتى مقدار مجاز سرو كوهى نيز اگر در مدت دراز بيش از  ۶  هفته خورده شود مضّر است. نظر كارشناس آلمانى دكترRudolph Fritz Weiss اين است «هيچ‌وقت سرو كوهى را بيش از 6 هفته متوالى مصرف نكنيد» . عوارض زياد خوردن ميوۀ سرو كوهى علاوه بر آسيب به كليه، عبارت است از اسهال، دردهاى روده‌اى، درد كليه، پيدا شدن پروتئين در ادرار، قرمز شدن رنگ ادرار، تند شدن ضربان قلب و افزايش فشار خون. به‌هرحال اگر در جريان خوردن سرو كوهى كوچكترين ناراحتى از انواع فوق احساس كرديد فورا خوردن را متوقف كنيد. طبق پژوهشى كه در مركز آلرژى‌هاى كلينيكى انجام شده است در حدود ثلث اشخاصى كه مبتلا به تب ينجه هستند در تماس با ميوۀ سرو كوهى احساس آلرژى مى‌كنند. بنابراين اگر مبتلا به تب ينجه هستيد از خوردن سرو كوهى اجتناب كنيد.

سازمان نظارت بر خوراك و دارو در امريكا سرو كوهى را در رديف گياهان به طور كلى بى‌خطر طبقه‌بندى كرده است. باستثناى زنان باردار، مادران شيرده، اشخاصى كه سابقه ناراحتى كليه دارند و اشخاصى كه داروهاى مدّر ديگرى مصرف مى‌نمايند براى ساير اشخاص مصرف آن را در حد مجاز و زير نظر پزشك بلامانع اعلام كرده است.


 ١ ) . Juniperin
 ٢ ) . d-a-Pinene
 ٣ ) . Terpineol- ۴ 
 ۴ ) . Juniperol
 ۵ ) . Juniperene
 ۶ ) . Longi folene
 ٧ ) . B-Sitosterol
 ٨ ) . Stigmasterol
 ٩ ) . Diterpene Phenol
 ١٠ ) . Totarol


 ١ ) . Nicholas culpeper
 ٢ ) . Psoriasis


 ١ ) . Intestinal cramps
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 767 تاريخ : دوشنبه 25 فروردين 1393 ساعت: 3:40

سگ زبان

در كتب طب سنتى با نام «لسان الكلب» و در بازار دارويى ايران «سگ زبان» ناميده مى‌شود. به فرانسوى Cynoglosseو Langue de chien و به انگليسى Dog's tongue و Hound's tongue گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ گاوزبان Boraginaceae نام علمى آن Cynoglossum officinale L. مى‌باشد.

مشخصات

سگ زبان گياهى است دوساله داراى گلهاى قرمزرنگ به شكل خوشه پراكنده.

برگهاى آن بيضى، دراز، نرم و مواج پوشيده از تار به رنگ غبار مايل به سفيد كه از نظر درازى و باريكى شكل زبان سگ دارد. ساقۀ آن به بلندى تا  ٧٠  سانتى‌متر، كبود و پوشيده از تار است. ريشۀ آن ضخيم، گوشتى، كمى دراز دوكى‌شكل به رنگ خاكسترى است.

اين گياه معمولا در اراضى سنگلاخ خشك در اروپا، امريكاى شمالى و آسيا انتشار دارد. در ايران در شمال غرب ايران در آذربايجان در نقاط سنگلاخ و در شمال ايران در مناطق رودبار و مازندران به‌طور خودرو ديده مى‌شود.

تكثير آن از طريق كاشت بذر آن صورت مى‌گيرد كه مستقيما در زمين اصلى در پاييز كاشته مى‌شود. چون ريشۀ آن دراز است خاك مزرعه را بايد شخم عميق زد.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در گياه يك مادۀ عامل تلخ به نام سينوگلوسيدين  ١ وجود دارد و به علاوه در گياه مقدار كمى از آلكالوئيدهاى سينوگلوسين  ٢ ، سينوگلوسئين  ٣ و. . . مشخص شده است.

خواص-كاربرد

ريشۀ گياه گوشتى ضخيم، رنگ خارج آن خاكسترى و مقطع آن سفيد است و بوى آن تهوع‌آور مى‌باشد. از اين ريشه به عنوان مسكّن و در رفع خونروى از سينه و اسهال استفاده مى‌شود و ضمنا از داروهاى ضد تشنج و مخدّر محسوب مى‌شود.

ضماد برگهاى تازۀ آن و يا ضماد ريشۀ له‌شدۀ آن و همچنين كمپرس جوشاندۀ برگ و ساقۀ آن در سوختگى‌ها و تسكين درد آنها و التيام زخمهاى سطحى بدن و در موارد شقاق پستان و بواسير و رفع خارش نافع است. در فرانسه از دم‌كردۀ برگهاى آن به عنوان نرم‌كننده استفاده مى‌شود.

جوشاندۀ سگ زبان: ١٠ - ٨  گرم ريشۀ سگ زبان را در  ١٠٠٠  گرم آب جوشانيده و صاف كنند و مانند مسكّنها براى بند آوردن اسهال بتدريج بنوشند.

شربت خيساندۀ سگ زبان: ريشۀ سگ زبان را خرد كرده  ٣٢  گرم از آن را در مدت  ١٢  ساعت در  ١٩٢  گرم آب بخيسانند و بدون فشار صاف كنند و  ١٠٠٠  گرم شربت ساده قند به آن بيفزايند و تبخير كنند آن‌قدر كه قوام آيد. آماده مصرف است.

در استعمال خارج و براى كمپرس ممكن است  ۶٠  گرم ريشۀ خردشده را در يك ليتر آب جوش بخيسانند و پس از  ١٠  ساعت صاف كنند و براى پاك كردن زخمها و كمپرس و ماليدن روى شقاق پستان، بواسير و. . . مصرف نمايند.



 ١ ) . Cynoglossidine
 ٢ ) . Cynoglossine

 ٣ ) . Cynoglosseine
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 859 تاريخ : دوشنبه 25 فروردين 1393 ساعت: 2:20

علف هفت بند مرغان

به فارسى «هزار بندك» و «علف هفت بند مرغان» و در كتب طب سنتى با نام عربى آن «طرنه» ذكر شده. از گروه گياهان جنس Polygonum مى‌باشد. به فرانسوى به آن Renouee des oiseaux و Centinode و Trainasse و به انگليسىKnot grass و Bird?s knotgrass گويند. گياهى است از خانوادۀ Polygonaceae نام علمى آن Polygonum aviculare L. مى‌باشد.

مشخصات

علف هفت بند مرغان گياهى است يكساله، كوتاه، داراى ساقه‌اى پرگره، خوابيده روى زمين طول آن در حدود  ۵٠ - ٢٠  سانتى‌متر است، برگهاى آن ريز نوك‌تيز.

گلهاى آن قرمزرنگ كمى مايل به سبز و كوچك است. اين گياه از علفهاى بسيار سمج در كشاورزى است و به سادگى از بين نمى‌رود و حتى اگر مدتها لگدمال شود، باز به گل و دانه مى‌نشيند.

معمولا در چمنها و اراضى متروك و زمينهاى زراعتى در همه جا ديده مى‌شود.

در اغلب مناطق اروپا و آسيا و امريكاى شمالى انتشار دارد. در ايران تقريبا در تمام مناطق كشور مى‌رويد. در اطراف تهران، قلهك، كرج در مناطق شمال ايران در بندر گز، گيلان، آذربايجان، اصفهان، تفرش، نهاوند، بلوچستان، سرحدات شرقى كشور و در درّه هريرود به‌طور خودرو شناسايى شده است.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در گياه هفت بند مرغان پوليگونيك اسيد، اسانس و همچنين گلى‌كوزيدهاى كوئرستين- ٣ -آرابينوزيد  ١ و آويكولارين  ٢ مشخص شده است. عصارۀ آبى و عصارۀ الكلى برگهاى گياه براى گربه و خرگوش مسموم‌كننده است ]G. I. M. P[ . تخم آن سمّى است و گرد ريشۀ آن خاصيت حشره‌كشى دارد. در گزارش بررسى‌هاى ديگرى آمده است كه در گياه قند، موم، تانن، كوئرستين  ٣ ، آرابينوزيد  ۴ و آويكولارين يافت مى‌شود [چونگ يائوچى]. در گياه مقدار لعاب و اسيد اكساليك  ۵ نيز وجود دارد.

خواص-كاربرد

در هند از گياه به عنوان قابض و بندآورندۀ خون استفاده مى‌شود. از ريشۀ خشك آن در استعمال خارجى به عنوان مسكّن درد مصرف مى‌شود. تخم آن كمى سمّى و مسهل و قى‌آور است. طبق بررسى‌هاى جديد روشن شده است كه گياه به عنوان جانشين ارگوت در ناراحتى‌هاى رحمى اثر مفيد دارد ]G. I. M. P. &S[ .

در مناطق خاور دور در اغلب مدارك دارويى آمده است كه از گياه به عنوان ضد كرم بخصوص براى معالجه و رفع آسكاريد  ۶ استفاده مى‌شود. در برخى مدارك آمده است كه براى رفع كرمهاى رودۀ بچه‌ها مؤثر است.

در كره از برگها و سرشاخه‌هاى سبز گياه براى تخفيف تب و در رفع اكزما استفاده مى‌شود [چونگ]. در چين مرسوم است كه گياه را در ماههاى خرداد تا مرداد جمع‌آورى و در آفتاب خشك مى‌كنند. گياه تلخ و مدّر است و براى بيمارى‌هاى پوستى و زردى و بيمارى‌هاى زنان تجويز مى‌شود [چونگ يائوچى]. همچنين براى آفتاب‌زدگى و رفع دردهاى معده و وبا مفيد است [ايچى سورا]. در هندوچين گياه را كه داراى مقدار قابل ملاحظه‌اى تانن است براى جوش خوردن زخمها توصيه مى‌كنند [پتلو]. در شبه جزيرۀ مالايا گياه علف هفت بند مرغان از چين وارد مى‌شود و براى مداواى سوزاك مصرف مى‌كنند و براى اين گياه خواص مدّر، قابض و تونيك قايل هستند [هوپر].

در فرانسه معمول است از جوشاندۀ  ۵٠ - ٣٠  گرم گياه در يك ليتر آب قند و در صورت امكان در يك ليتر شربت گياه قره‌قاط  ١ روزانه 3-2 فنجان براى قطع اسهال مى‌خورند.

از گياه هفت بند مرغان براى كاهش ورم رودۀ بزرگ و قطع خونروى‌هاى رحم به جاى ارگوت استفاده مى‌شود. خوردن جوشاندۀ برگ گياه در بهبودى مسلولين و كاهش عرق مفرط و كم شدن اخلاط آنها اثر مفيد دارد. شيرۀ آن براى جلوگيرى خونروى از بينى مؤثر است و كمى از آن را در بينى بالا مى‌كشند خون قطع مى‌شود.

ريشۀ جوشاندۀ برگ آن براى كاهش حدت حمله‌هاى آسم و برونشيت اثر نافع دارد.

ميزان قند در ادرار را كاهش مى‌دهد و در عين حال مدّر است و براى رفع سنگ كليه و رفع ناراحتى‌هاى مثانه مؤثر است. مقدار خوراك آن  ۵٠ - ٣٠  گرم برگ گياه يا گياه با ريشه به صورت جوشانده در  ١٠٠٠  گرم آب است كه روزانه چند فنجان بخورند. 



 ١ ) . Quercetin- ٣ -arabinoside
 ٢ ) . Avicularin
 ٣ ) . Quercetin
 ۴ ) . Arabinosid
 ۵ ) . Oxalic acid

 ۶ ) . Ascarids


 ١ ) . Myrtille
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 1094 تاريخ : دوشنبه 25 فروردين 1393 ساعت: 1:0

انجبار

در كتب طب سنتى و در بازار دارويى با نام «انجبار» معروف است و «اناريف» هم ذكر مى‌كنند. به فرانسوى آن را به‌طور كلى Renouee (تمام گياهان جنس پولى گونوم را به فرانسوى Renouee مى‌نامند) و نام اختصاصى آن La renouee bistort و Serpentaire و Bistort و به انگليسى Bistort و Serpentary و Snakeroot و Snakeweed گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Polygonaceae نام علمى آن Polygonum bistorta L. و مترادف آن Bistorta officinalis Rafin. مى‌باشد. در زبان اردو در هند گونه Polygonum viviparum L. را «انجبار» نامند و خواص ريشۀ آن خيلى شبيه خواص دارويى ريشۀ گونه Polygonum bistorta مى‌باشد.

مشخصات

انجبار گياهى است چندساله بلندى آن كمى كمتر از يك متر ولى در برخى نقاط خيلى كوتاه و تا  ٢٠  سانتى‌متر مى‌شود. از مشخصات بارز گياه ساقۀ زيرزمينى ضخيم آن است كه استوانه‌اى و به هم چسبيده و اطراف سطح خارجى آن را ريشك‌هاى فراوانى كه از نظر دارويى مصرف دارند پوشيده است. از اين ساقۀ زيرزمينى تعدادى برگ و ساقۀ گل‌دهنده بدون شاخه بيرون مى‌آيد. برگهاى آن دراز، بيضى، نوك‌تيز، به رنگ سبز روشن شفاف، رنگ زير برگ سبز غبارى است كه با دمبرگ درازى به ساقۀ زيرزمينى وصل مى‌شود. برگهاى قسمت بالاى گياه بدون دمبرگ است. گلهاى آن قرمز بندرت سفيد به‌طور مجتمع در انتهاى شاخۀ گل‌دهنده ظاهر مى‌شود. از گياهانى است كه به واسطۀ گلهاى زيبايش در گل‌كارى‌ها كاشته مى‌شود.

اين گياه بومى اروپا و در انگلستان در مرغزارهاى مرطوب مى‌رويد و در آسيا نيز انتشار دارد. در ايران در مناطق غرب كشور در تخت سليمان، همدان، در ارتفاعات كوهستان الوند و در ارتفاعات كوه سهند در آذربايجان ديده مى‌شود. تكثير اين گياه از طريق تقسيم بوتۀ آن انجام مى‌گيرد.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در ريزوم خشك و ريشه گياه مقدار قابل ملاحظه‌اى در حدود  ٢٠  درصد انواع تانن، در حدود  ٣٠  درصد نشاسته، كمى قند، اسيد گاليك و يك مادۀ رنگى قرمز به نام «قرمز انجبار» وجود دارد.

خواص-كاربرد

در چين از ريشۀ گياه به عنوان بندآورندۀ خون، ضد تب، مدّر و مليّن استفاده مى‌شود. در فرانسه از خيس‌كردۀ  ۶٠ - ٣٠  گرم ريشۀ خشك انجبار در يك ليتر آب به صورت شست‌وشو در موارد بواسير براى قطع خونريزى به كار مى‌رود. در انگلستان در ناحيۀ English Lake District مرسوم است كه برگهاى انجبار را با نام Easterledges مى‌خورند. و از ريشۀ آن به عنوان قابض و تونيك استفاده مى‌شود. در هند از ريشۀ گونۀ P. viviparum كه آن را انجبار مى‌نامند به عنوان قابض استفاده مى‌شود، له‌شدۀ آن را روى آبسه‌ها مى‌اندازند و از جوشاندۀ ريشه براى رفع التهاب مزمن و سوزاكى مجراى ادرار  ١ و رفع ترشحات سفيد مهبل  ٢ استفاده مى‌شود. به صورت غرغره براى التيام زخم، ناراحتى‌هاى حلق، و براى سفت كردن لثه‌هاى نرم به كار مى‌رود. براى قطع اسهال نيز مى‌خورند.

انجبار از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى سرد و خشك است و از نظر خواص معتقدند كه در بند آوردن خونروى و خونريزى از هر عضو خصوصا از سينه و ريه و بواسير بسيار مؤثر است. در جلوگيرى از اسهال خونى نافع مى‌باشد. مسكّن قى است و به علت تانن زيادى كه دارد مقوى اعضا و روده‌هاست و براى تسكين التهاب صفرا و خون و همچنين در بهبود سل و رفع ضعف اشتها خورده مى‌شود. براى قطع خون در ادرار بسيار مؤثر است. مقدار خوراك آن در تعدادى از اسناد  ۵ - ۴  گرم است كه در آب نيم‌گرم با قدرى قند يا در دوشاب انگور بخورند. در استعمال خارجى براى قطع خونريزى و گوشت آوردن زخمها بسيار مفيد است. براى سردمزاجان مضّر است از اين نظر بايد با زنجبيل خورد. معمولا از ساقۀ زيرزمينى با ريشكهاى اطراف آن و همچنين از پوست ساقه زيرزمينى و عصارۀ آن استفاده مى‌شود. رنگ قسمت داخل ريشه و ساقۀ زيرزمينى قرمز است و دم‌كردۀ آن مايع قرمزرنگ مى‌شود.

توجه: املاح آهن و البومين و ژلاتين با ريشۀ انجبار ناسازگار است.

روش تهيۀ محلول ريشۀ انجبار: ريشۀ انجبار را به مقدار  ۶٠ - ١۵  گرم نيم‌كوب كرده در  ١٠٠٠  گرم آب نيم‌گرم مى‌خيسانند و صاف مى‌كنند آماده مصرف است.

توجه شود كه در مورد ريشۀ انجبار نبايد آب جوش مصرف شود و بايد آب نيم‌گرم باشد تا نشاسته حل نشود زيرا اگر نشاسته حل شود با تانن ريشه تركيب غير محلولى به وجود مى‌آورد.

روش تهيۀ عصارۀ ريشۀ انجبار: ريشۀ انجبار يك واحد و آب مقطر  ٨  واحد.

ريشه را نيم‌كوب كرده مدت  ١٢  ساعت در  ۵  واحد از آب مقطّر مى‌خيسانند و با فشار صاف مى‌كنند و تفالۀ باقى‌مانده را در بقيۀ آب مى‌خيسانند و آن را نيز صاف مى‌كنند و دو صاف‌شده را مخلوط كرده مى‌گذارند ته‌نشين شود و قسمت صافى روى آن را برداشته در حمام ماريه تا حد عصاره تبخير مى‌نمايند كه قوام آيد. مقدار خوراك از اين عصاره  ١٠ - ١  گرم است.


 ١ ) . Gleet
 ٢ ) . Leucorrhea
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 761 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 23:40

مازريون

در كتب طب سنتى با نامهاى «مازريون» و «هفت برگ» و «خامالا» و «خاماليوس» و «زيتون الارض» نامبرده مى‌شود. نام محلى آن در ارتفاعات نوشهر «مرخا» مى‌باشد. به فرانسوى Daphne و Bois de Garou و le Daphne morillon و Mezereon و Bois joli و Bois gentil و به انگليسى Mezerum و Mezereon و February daphne وDwarf laurel و Spurge olive گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Thymelaeaceae نام علمى آن Daphne mezereum L. و مترادفهاى آن Thymelaea Praecox Gilib. و Thymelaea mezereum Scop. مى‌باشد.

ديوسكوريدس اين گياه را «كاملايا» ناميده است. كلمۀ Daphne اصطلاح يونانى براى درخت برگ بو مى‌باشد كه به جنس مازريون منتقل شده است.

مشخصات

مازريون درختچه‌اى است كوتاه كه بلندى آن تا  ۵ / ١  متر مى‌باشد در حد درختچه سماق. برگهاى آن بيضى دراز از دو سر باريك، رنگ زير برگ سبز غبارى است كه سفيد به نظر مى‌رسد. گلهاى آن قرمز ارغوانى و بندرت سفيد، معطّر كه به‌طور مجتمع در امتداد قسمت انتهايى محور شاخۀ گل‌دهنده در اواخر زمستان و اوايل بهار ظاهر مى‌شود و برگها معمولا پس از ظهور گلها مى‌رويند. اين درختچه به سبب گلهاى زيبا و در عين حال زودرس خارج فصل كه دارد، در گل‌كارى و باغچه كاشته مى‌شود.

ميوۀ آن قرمز كوچك تخم‌مرغى‌شكل و سمّى است. تكثير آن از طريق قلمه‌هاى تابستانى نارس است كه در ماسه و پيت  ١ كاشته مى‌شود و ريشه مى‌دهد. آن را از طريق كاشت تخم نيز تكثير مى‌كنند. اين گياه در اروپا و آسيا به‌طور خودرو مى‌رويد. در ايران در مناطق مختلف شمال غرب كشور و در جنگلهاى طالش و كلاردشت و دينوچال و گلندرود و زير آب به‌طور وحشى ديده مى‌شود و ضمنا در شهرها براى گل زيباى آن پرورش داده مى‌شود. معمولا به قطعات پوست نازك درختچه دافنه «گارو» گفته مى‌شود. خيلى سخت است در سطح آن خالهاى سفيد كوچكى ديده مى‌شود، رنگ چوب داخل آن زرد مايل به سفيد است.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در پوست درختچه مازريون وجود نوعى رزين به نام مزرئين رزين  ٢ و دافنين  ٣ و يك قند متبلور گزارش شده است [كاريونه و كيمورا].

خواص-كاربرد

در ژاپن پوست درختچه را به عنوان يك جزء محرّك در داروهاى معالج روماتيسم وارد مى‌كنند زيرا سرخ‌كنندۀ پوست است. ضمنا در استعمال داخلى نيز به عنوان داروى محرّك و مدّر براى معالجۀ روماتيسم مصرف دارد. در تعدادى از اسناد علمى طب سنتى ايرانى از جوشانده و شربت آن در مصرف داخلى براى دفع عوارض سيفيليس و اختلالات جلدى استفاده شده است و در تهيۀ جوشانده و شربت آن سابقا تركيبات زير توصيه مى‌شده است:

جوشاندۀ پوست مازريون: ۵  گرم پوست مازريون را در  ١۵٠٠  گرم آب آن‌قدر بايد جوشاند كه پس از صاف شدن در حدود  ١٠٠٠  گرم باقى بماند و پس از آن  ١٠  گرم مغز ريشۀ شيرين‌بيان در آن بجوشانند و صاف كنند و در عرض روز فنجان فنجان براى معالجۀ سيفيليس بياشامند.

عصارۀ اترى پوست مازريون (گارو) : پوست درختچه  ١  واحد، الكل  ٨٠  درجه ٧  واحد و اترسولفوريك  ١  واحد. پوست را نيم‌كوب كرده و با الكل در ظرف دپلاسمان ريخته و صاف‌شده را در حمام ماريه تقطير كنند تا الكل آن خارج گردد و محصول را در صراحى با اتر مخلوط نمايند و مدت  ٢۴  ساعت بگذارند بماند و صاف روى آن را برداشته و براى گرفتن اتر مجددا آن را در حمام ماريه تقطير نمايند و عمل تبخير را تا حد غلظت عصاره ادامه دهند. اين عصاره تاول‌آور است و در ساختن پوماد سرخ‌كننده و تاول‌آور گارو و كاغذ آن كاربرد دارد.

شربت مازريون: ١  دسى‌گرم عصارۀ الكلى مازريون را در  ۵٠  گرم شربت ساده مخلوط كنند و در موارد سيفيليس از  ۶٠ - ۴٠  گرم در روز بخورند.

جوشانده براى معالجۀ هرپس  ١ : ۶٠  گرم عشبه، ۴  گرم پوست مازريون، ۵  گرم تخم گشنيز و  ۵  گرم ريشۀ شيرين‌بيان را در  ١٠٠٠  گرم آب بجوشانند و صاف كرده، در عرض روز فنجان فنجان ميل كنند.

در عين حال كه در اكثر مدارك كهن پوست درختچه از نظر طبى مورد توجه مى‌باشد در معدودى از اسناد از جمله در مخزن الادويه آمده است كه اطباى سنتى ايران از نظر خواص دارويى توجه به برگ گياه نيز داشته‌اند و نوشته شده كه برگ آن از نظر مسهلى خيلى قوى است و پس از خوردن آن عوارض شديد غير قابل كنترلى ايجاد مى‌شود و لذا بايد قبل از خوردن اصلاح و تعديل شود و پس از آن خورده شود. براى اين اصلاح دستور اين است كه برگهاى آن را به مقدار مورد نظر گرفته و تميز كرده و  ۴٨  ساعت در سركه بخيسانند و در اين مدت  ٣ - ٢  بار سركه آن را عوض كنند، سپس خشك كرده و كوبيده و با روغن بادام چرب و آغشته نمايند. در مواردى كه به عنوان مسهل مواد سوداوى مصرف مى‌شود با تربد تعديل شده و افتيمون، پوست هليله زرد، گل سرخ، ربّ ريشۀ شيرين‌بيان و زيرۀ كرمانى و نمك هندى با آن مخلوط كرده و بخورند و در مواردى كه به منظور مسهل زردآب و بلغم خورده شود با موادى نظير ايرسا و آسارون، عصارۀ غافث، افسنطين، سنبل الطيب، مصطكى، مرّمكى، سكبينج، نمك هندى، هليله زرد و تخم كرفس مخلوط كرده و بخورند بسيار مؤثر است و عوارضى نيز ايجاد نمى‌كند. در مورد ضرورت تدبير و اصلاح مازريون داستانى در كتب طب سنتى نقل مى‌كنند كه چون نشانه‌اى از روشهاى تحقيق عملى حكماى طب سنتى است براى اطلاع علاقه‌مندان محقق عينا در اينجا مى‌آوريم:

حكيم احمد تبتى در تاريخ الحكما نوشته است كه شخصى در بصره مبتلا به بيمارى استسقا بوده (البته چه نوع استسقا ذكر نشده است) و پس از سالها معالجه سرانجام بهبود نيافت و تمام اطبا منطقه او را جواب كردند. اين مرد كه از ادامۀ زندگى قطع اميد كرده بود گفت حال كه مى‌ميرم چه بهتر است در اين مدت كوتاه باقيمانده از عمر هرچه مى‌خواهم بخورم و پرهيز خردكننده‌اى را كه سالهاست به من تحميل شده بشكنم. اين مرد آزاد گذارده شد و اطبا نيز كه از معالجۀ او مأيوس بودند به او اجازه دادند هرچه مى‌خواهد بخورد. آن مرد گفت كه او را در كوچه و كنار محل عبور عمومى بگذارند تا از چيزهايى كه در بازار براى فروش عرضه مى‌شود آنچه كه دلش مى‌خواهد انتخاب كرده بخرد و بخورد و چنان كردند. اتفاقا اولين فروشنده‌اى كه از آن محل عبور مى‌كرد ملخ پخته مى‌فروخت و در مرد ميل وافرى بخوردن ملخ پخته ايجاد شد و از اين ملخ پخته خريد و خورد. پس از ساعتى معده او منقلب شد و شروع كرد به كار كردن و اين اسهال ادامه يافت و تا چندين ساعت در اثر اين اسهال آن‌قدر آب زرد متعفن از شكم او بيرون آمد كه هيچ‌كس باور نمى‌كرد آن همه مايع در شكم او بوده است. و پس از آن بتدريج و بسرعت استسقاى او شفا يافت و نجات پيدا كرد. وقتى اين خبر عجيب به گوش اطبايى كه از علاج او دست شسته بودند، رسيد همه حيران و متعجب كه چه ارتباطى ممكن است بين ملخ پخته و خاصيت مسهلى شديد زردآب باشد. زيرا اصولا ملخ پخته قابض است و قاعدتا بايد عكس اين عمل رخ داده باشد و هيچ نوع ارتباط منطقى بين خاصيت ملخ پخته و رفع بيمارى استسقا به نظرشان نمى‌آمد. يكى از اطبا كه اهل تحقيق و بررسى بود موضوع را دنبال كرد و به فروشنده ملخ پخته مراجعه نمود و از او پرسشهايى كرد كه اين ملخها را از كجا صيد كرده است، شرايط آن منطقه و گياهان آن محل چيست. فروشنده گفت اين ملخها را از محلى صيد كرده‌ام كه تقريبا گياه غالب آن منطقه درختچه‌هاى مازريون است و چيز ديگرى نمى‌رويد و خوراك اين ملخها فقط برگهاى مازريون بوده است. طبيب محقق با شنيدن اين اطلاعات به ريشۀ ماجرا پى برد زيرا مى‌دانست برگ مازريون خاصيت مسهلى دارد ولى خاصيت آن به قدرى شديد و قوى است كه اگر بدون اصلاح و تدبير و تعديل تا  ۴  گرم آن خورده شود آن‌قدر اسهال ايجاد مى‌كند كه بند آوردن آن از اختيار خارج مى‌شود و به همين دليل برگ را قبل از خوردن اصلاح و تدبير مى‌كنند و پس از آن مى‌خورند و برگهايى را كه ملخها خورده بودند در جريان دو نوع اصلاح و تعديل و كاهش شدت خاصيت مسهلى قرار گرفته اول اينكه در شكم ملخ در جريان تبديل و تبدلات عصير هاضمه ملخ قرار گرفته و مقدارى از حدّت آن كاسته شده است و پس از آن در مرحله پختن در آب جوش پخته شده و مجددا تعديل گرديده است و به اين ترتيب خوردن ملخ پخته‌ها اين‌چنين شكل شفابخش بخود گرفته است.

از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى مازريون خيلى گرم و خشك است و از نظر خواص معتقدند كه دم‌كردۀ برگ آن اگر مضمضه شود، مسكّن درد دندان است. مسهل زردآب و دافع كرم كدو و كرم معده مى‌باشد و براى استسقاء لحمى  ١ ، استسقاى زقى (نوعى استسقا كه مايع در پردۀ صفاق شكم جمع مى‌شود) ، يرقان و ضعف كليه نافع است خصوصا برگ تازۀ آنكه در دوران گل درختچه چيده شود و پس از تدبير و اصلاح و خشك كردن اگر مقدار  ۵ / ١  گرم از آن را در  ٧۵٠  گرم آب جوش مخلوط با فودنج جبلى جوش دهند تا به ثلث برسد و صاف كرده و بياشامند، دافع كرم شكم و بخصوص كرم كدو خواهد بود. اگر  ٨٠  گرم آن را در  ١۵٠  گرم سركه رقيق مدت دو ماه بخيسانند و آن را ماليده و صاف كنند و دو ماه ديگر بگذارند بماند و پس از آن بياشامند براى استسقا و پاك كردن ترشحات پس از زايمان مفيد است.

اگر  ٢۴  گرم آن را در  ٧۵٠  گرم آب بجوشانند تا به ثلث برسد و ماليده و صاف كنند و با  ٣٠  گرم روغن بادام شيرين مجددا بجوشانند آن‌قدر كه فقط روغن بماند امّا نسوزد،  ۴  گرم تا  ٢٠  گرم از اين روغن مسهل مناسب و راحتى خواهد بود. خوردن دم‌كردۀ آن براى عسر البول يا سخت ادرار كردن نافع است. مقدار خوراك آن در  ٢ - ۵ / ١  گرم مى‌باشد.

خوردن برگ مازريون براى گرم‌مزاجها مضّر است و همچنين براى اطفال و اشخاص ضعيف نبايد تجويز شود. در فصل گرما و مناطق حارّه خشك از خوردن آن بايد اجتناب شود و به‌هرحال در مواردى كه خورده مى‌شود قبلا بايد طبق دستور تعديل و تدبير اصلاح شود. مازريون شديدا براى كبد مضّر است و قى‌آور مى‌باشد و غم و اندوه مى‌آورد و اگر  ٨  گرم آن بدون اينكه اصلاح شود خورده شود آن‌قدر قى و اسهال‌آور است كه هلاك مى‌كند و براى معالجۀ اين مسموميت بايد به‌طور مكرر شير گاو تازه خورد و آب سرد بر بدن ريخت و همچنين با خوردن آشهاى چرب و داروهاى خيلى سرد از خطر آن جلوگيرى كرد و شيرۀ درختچه آن سمّى و مهلك است و مصرف داخلى اصولا ندارد و در استعمال خارجى ماليدن آن براى رفع لكه‌هاى پوست مفيد است. مصرف اين گياه بايد زير نظر پزشك باشد.

توضيح: نمك هندى كه در شرح فوق به آن اشاره شد از حل كردن خاكستر حاصل از سوزاندن چند گياه در آب و پس از آن تقطير محلول و جدا كردن املاح آن و ادامه تبخير آن تا آنجا كه به صورت قوام درآيد و در آخر منعقد و خشك شود، به دست مى‌آيد. مادۀ خشك حاصل را مى‌كوبند و با نام نمك هندى در بازار عرضه مى‌شود. هربار  ۶ - ۴  گرم از آن را در تركيبها ريخته و مصرف مى‌كنند.

از گونه‌هاى مختلف دافن چند گونه ديگر كه در طب سنتى مستعمل است در ايران مى‌رويد كه به ذكر دو گونۀ معروف مبادرت مى‌شود:

 ١ . گونه Daphne oleoides Schreb. يا Daphne oleoides Lam. var Kurdica Bo. . اين‌گونه در ايران با اسامى محلى شناخته مى‌شود. در جبال بارز كرمان با نام «توربيد» و «توربيت» و در لرستان با نام «الف» و در برخى مناطق نيز «تورونگ» گفته مى‌شود.

مشخصات

درختچه‌اى است به بلندى يك متر با شاخه‌هاى پوشيده از كرك خزى پرپشت.

برگها چرمى هميشه سبز پوشيده از كرك به ابعاد  ١٢ - ٣ * ۴۵ - ١٠  ميلى‌متر. گلها سفيدرنگ. ميوۀ آن نيز سرخ‌رنگ است. اين‌گونه در ايران در سپيددشت لرستان، قلعه دختر و در سيرجان و جبال بارز كرمان مى‌رويد.

خواص-كاربرد

گياهى است سمّى در هند از ريشۀ آن به عنوان مسهل مؤثرى استفاده مى‌شود. از برگها و پوست درخت در استعمال خارجى براى رفع ناراحتى‌هاى پوست به كار مى‌رود. دم‌كردۀ برگهاى آن را در موارد سوزاك مى‌خورند و روى آبسه‌ها و ورمها مى‌ريزند و مى‌مالند كه ورم را كاهش دهد. آزمايش شيميايى برگهاى آن كمى خاصيت ميكرب‌كشى در مقابل مايكرو كوكوس پيوژنس واريته اورئوس نشان مى‌دهد.

 ٢ . ميخك هندى

اين‌گونه به فارسى «ميخك هندى» و به انگليسى Winter daphne گفته مى‌شود، نام علمى آن Daphne odora Thunb. var alba Hemsl. و مترادف آن Daphne indica Loisel. non L. مى‌باشد.

مشخصات

درختچه‌اى است بومى چين و ژاپن. هميشه سبز، زيبا با برگهاى سبز تيره و يشمى‌رنگ. گلهاى آن سفيد و معطّر و در اوايل ارديبهشت شكفته مى‌شود. در ايران به صورت گل داخل ساختمان پرورش داده مى‌شود زيرا در مقابل سرما نابردبار است.

در باغهاى شمال ايران در خارج از گل‌خانه نيز دوام مى‌آورد. باغبانها آن را ميخك هندى مى‌نامند.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى داراى دافنين مى‌باشد.

خواص-كاربرد

در چين از جوشاندۀ ريشه و برگهاى درختچه ميخك هندى براى معالجۀ لارنژيت و ناراحتى حنجره  ١ [روا]. و زخم گلو و به صورت شست‌وشو براى تاولهاى آبله به كار مى‌رود [هوپر]. براى التيام ورم پستان  ٢ كاربرد دارد [استوارت].

اين گياهان سمّى هستند و در صورت ضرورت مصرف بايد زير نظر پزشك استفاده شود. 



 ١ ) . Peat
 ٢ ) . Mezerein resin

 ٣ ) . Daphnin


 ١ ) . Herpes


 ١ ) . Anasarca


 ١ ) . Laryngitis
 ٢ ) . Mastitis
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 826 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 22:20

آسارون

در بازار و در كتب طب سنتى «آسارون» نامبرده مى‌شود. بيخ يا ساقۀ زيرزمينى گياه كه در طب سنتى مصرف دارويى دارد نيز «اسارون» گفته مى‌شود. به فرانسوى آن را Asaret و Oreille d?homme و به انگليسى Foalfoot و Cabaretمى‌نامند.

گياهى است از خانوادۀ Aristolochiaceae نام علمى آن Asarum europaeum L.

و مترادفهاى آن Asarum officinale Moench. و Asarum reniforme Gilib.

مى‌باشد.

مشخصات

گياهى است علفى چندساله خيلى كوچك بلندى آن كمتر از  ١۵  سانتى‌متر است.

به‌طورى‌كه گياه روى زمين خوابيده و گسترده است. ريشۀ آن كمى دراز و كمى كج و گره‌دار و كمى افقى در خاك قرار دارد، رنگ آن زرد و قطر آن كمى كمتر از قطر ساقه زيرزمينى زردچوبه است. برگهاى آن مدوّر به شكل گوش انسان و يا به شكل كف پاى شتر. گلهاى آن منفرد، رنگ قسمت خارجى آن سبز كثيف مخلوط با قرمز و رنگ داخل آن قرمز است و در ارديبهشت‌ماه ظاهر مى‌شود.

اين گياه در جنگلها و كوهستانات كنار نهرها و نقاط سايه‌دار مناطق معتدل اروپا و شمال آسيا به‌طور خودرو مى‌رويد. در ايران تا به حال شناسايى نشده است. چون در اجزاى اغلب داروهاى تركيبى گياهى از آن نامبرده مى‌شود و در بازار نيز عرضه مى‌شود لذا به ذكر مشخصات و خواص آن مبادرت مى‌شود.

تركيبات شيميايى

معمولا ساقه زيرزمينى و برگ گياه به عنوان دارو مصرف مى‌شود. از نظر تركيبات شيميايى گياه داراى اسانس روغنى فرّار و گلوكوزيد است. همچنين وجود بورنيل آستات  ١ ، متيل اوژنول  ٢ و آزارون  ٣ در آن تأييد شده است. در ريشۀ آن  ١٧ / ١  درصد آلكالوئيد آزارين  ۴ و آزارون وجود دارد. در برگهاى آن ماده آزارون و يك گلوكوزيد يافت مى‌شود. سميّت ريشۀ آن ضعيف است و تأثير آن در قورباغه و سگ و خرگوش در حد ازدياد شتاب تنفس، تحريكات موضعى، تهوع و استفراغ مى‌باشد ]G. I. M. P[ . بررسى‌هاى جديد ديگرى نشان مى‌دهد كه اسانس روغنى گياه تازه شامل حدود  ۵٠  درصد آزارون مى‌باشد كه  ۶۵  درصد از اسانس نعنا فلفلى بيشتر سميّت دارد.

خواص-كاربرد

در هند، مادۀ عامل گياه كه اسانس روغنى فرّار آن است قى‌آور و نرم‌كنندۀ سينه است و در موارد جراحات جهاز هاضمه و بيمارى سيليكوزيس  ۵ كه نوعى بيمارى ريوى ناشى از استنشاق هواى داراى ذرات سيليس مى‌باشد و همچنين براى خشكى حلق و التهاب غشاى حنجره كه با ترشح همراه باشد، آثار مفيدى نشان داده است.

آسارون از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى گرم و خشك است و ريشه و برگ آن به عنوان دارو مصرف مى‌شود. لطيف‌كننده است و بازكنندۀ انسداد و گرفتگى‌هاى مجارى عروق مى‌باشد. مقوى و پاك‌كنندۀ دماغ و اعصاب و كبد و سپرز و كليه است. خوردن آن بتنهايى يا با داروهاى مناسب ديگر براى بيمارى‌هاى سرد دماغى نظير صرع، لقوه، فلج، سستى اعضا، تشنج امتلايى و خواب‌رفتگى نافع است.

اگر  ١۵  گرم از ريشۀ خشك آن را در  ۵ / ٢ - ٢  كيلوگرم آب انگور براى مدت ۶٠ - ۵٠  روز خيسانده و پس از آن مصرف كنند براى دردهاى داخلى، استسقا، يرقان، ورم كبد و طحال و پاك كردن آلات بول و رحم از رطوبتهاى لزجه و پاك كردن كليه و مثانه و تسكين درد آنها و سختى ادرار و قطع قاعدگى و درد مفاصل و لگن خاصره و سياتيك و نقرس مفيد است. خوردن  ۵  گرم آن با آب عسل مسهل است و اگر با شير شتر يا شير گوسفند خورده شود براى تقويت نيروى جنسى سردمزاجان مفيد است. آسارون براى ريه مضّر است و از اين نظر بايد با مويز خورده شود و مقدار خوراك آن  ١۵ - ۵  گرم است. جانشين آن از نظر دارويى هم‌وزن آن وج يا زنجبيل و يا نصف وزن آن خولنجان و نصف ديگر وج مى‌باشد. از اين گياه نوعى رنگ سبز گرفته مى‌شود. به علت سمّى بودن اين گياه به‌ندرت مصرف داخلى آن توصيه مى‌شود و در مواردى كه مصرف داخلى آن لازم باشد بايد زير نظر پزشك باشد.


 ١ ) . Boyl acetate
 ٢ ) . Methyl eugenol
 ٣ ) . Asarone
 ۴ ) . Asarine
 ۵ ) . Silicosis
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 784 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 21:0

كرفس وحشى

كرفس وحشى در كتب فارسى با نامهاى «كرفس» ، «كرفس الماء» ، «كرفش» و «كرسب» آمده است. به فرانسوىAche و Celeri sauvage و Ache des marais و Persil des marais و به انگليسى Wild celery و Tape grass گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Umbelliferae نام علمى آن Apium graveolens L. و مترادفهاى آن Sium apium Roth. و Seseli graveolens Scop. و Apium celleri Gaertn.

مى‌باشد.

مشخصات

كرفس وحشى گياهى است دوساله ريشۀ آن كوتاه، عمودى و كمى ضخيم. ساقۀ آن علفى ريشه‌دار توخالى به بلندى  ٩٠ - ٣٠  سانتى‌متر و برگهاى آن شبيه برگ جعفرى و داراى بريدگى عميق و مركب از چند برگچه، هر برگچه دندانه‌دار به رنگ سبز تيره است. گلهاى آن سفيد مايل به سبز كه در انتهاى شاخۀ گل‌دهنده به صورت مجتمع و چترى ظاهر مى‌شود. ميوۀ آن تخم‌مرغى‌شكل قهوه‌اى با خطوط سفيد فندقه كه در آن دو عدد تخم قرار دارد. تخم آن داراى مقدار زيادى آلبومين و كمى گوشت‌دار است.

اين گياه در اراضى شور و مرطوب باتلاقها كنار درياها، نهرها و مردابها، تقريبا در تمام مناطق اروپا، آسيا و افريقا مى‌رويد. از پرورش اين گياه واريته‌اى به دست آورده‌اند كه كرفس اهلى است و با نام كرفس معمولى در سبزيكاريها كاشته مى‌شود و به عنوان سبزى مصرف مى‌شود كه شرح آن جداگانه با ذكر خواص در جلد اول كتاب آمده است.

كرفس وحشى به‌طور خودرو در ايران مى‌رويد و در مناطق گرمسيرى بلوچستان، كوهستانات بختيارى، بندر عباس، مكران و خوى ديده شده است. تكثير اين گياه از طريق كاشت بذر آن انجام مى‌گيرد. از نظر خواص طبى برگ، تخم و ريشۀ آن مستعمل است.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى كرفس وحشى طبق بررسى‌هاى دانشمندان شيمى و آزمايشگاهها داراى كمى اسانس روغنى فرّار و آپى‌ئين است. ميوۀ آن در حدود  ٣ - ٢  درصد اسانس زردرنگ مايل به سفيد دارد كه شامل دى-ليمونن  ۶٠   ١ ، دى-سلينن  ٢ و  ٣ - ۵ / ٢  درصد سدانوليد  ٣ و  ۵ / ٠  درصد از سدانوئيك اسيد انيدريد  ۴ مى‌باشد. به علاوه در تخم آن در حدود  ١٠  درصد مواد غير محلول وجود دارد ]G. I. M. P[ .

در گزارش بررسى‌هاى ديگرى آمده است كه در كرفس وحشى مواد آپى‌ئين، آپى‌ژنين، مانيت  ۵ ، اينوزيت  ۶ ، آسپاراژين  ٧ ، گلوتامين  ٨ ، كولين، ليناماروز  ٩ و ويتامينهاى C، B، A [روا]وجود دارد. والتروئلا در گزارشى از تركيبات وحشى به جاى مواد ليناماروز و ويتامينها، مواد پروتئين و ليناز  ١٠ را ذكر كرده است. كل اسيدهاى موجود در آن عبارت‌اند از اسيدهاى رزينى  ١ و اسيدهاى چرب كه شامل پالميتيك اسيد، پتروسلينيك اسيد  ٢ (قسمت عمده) ، اولئيك اسيد و لينولئيك اسيد مى‌باشد [فاروق و ديگران].

خواص-كاربرد

در هند ريشۀ گياه به عنوان مدّر و اصلاح‌كننده مزاج و در موارد استسقا و كوليك تجويز مى‌شود. تخم آن محرّك، مقوى قلب، بادشكن، مدّر و قاعده‌آور و به عنوان ضدعفونى‌كننده در موارد برونشيت و آسم و براى رفع ناراحتى‌هاى كبد و طحال مصرف مى‌شود.

در چين از كرفس وحشى براى تقويت معده [روا]و به عنوان خنك‌كننده، آرام‌بخش، اصلاح‌كنندۀ مزاج، براى كمك به هاضمه، براى معالجۀ ترشحات عادت ماهيانه و اختلالات گوارشى كودكان تجويز مى‌شود [استوارت]. كمك بسيار مؤثرى براى ازدياد ترشح ادرار است [لوئى]. در هندوچين كرفس وحشى خام مهيّج است ولى پس از پخته شدن قسمت عمدۀ خواص آن از دست مى‌رود [پتلو]. در فيليپين از جوشاندۀ گياه به عنوان مدّر و قاعده‌آور استفاده مى‌شود [گررو]. ريشۀ آن براى معالجۀ استسقا و كوليك مصرف مى‌شود. و تخم آن را براى كمك به رفع سوءهاضمه به عنوان محرّك و ضد اسپاسم براى كنترل آسم و برونشيت مى‌خورند [والنزوئلا].

كرفس وحشى از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى گرم و خشك است.

ريشۀ آن يا بيخ آن سياه‌رنگ با ريشك‌هاى دراز باريك كه كلا مصرف مى‌شود و از نظر خواص دارويى از ساير اعضاى آن قوى‌تر است و پس از آن از تخم آن كه از نظر خواص در درجۀ بعدى قرار دارد استفاده مى‌شود. در مورد خواص آن معتقدند كه خوردن آن براى نفس‌تنگى، درد پهلو، سكسكه، رفع قى و دل‌پيچه و درد شكم مفيد است. محرك اشتها و نيروى جنسى مى‌باشد. اگر با داروهاى مسهل خورده شود به عمل آنها كمك مى‌كند. ضد نفخ و بازكنندۀ گرفتگى‌ها و انسداد كبد و طحال مى‌باشد. مدّر است و قاعده‌آور و براى پاك كردن كليه، مثانه، سرخجه، سرخك، لرزهاى بلغمى، دردهاى لگن خاصره، سياتيك، نقرس، درد پشت و اكثر بيمارى‌هاى سرد بلغمى مفيد است. اگر آب آن با آب انار و شكر جوشانيده و خورده شود به عنوان ضد سم اثر مى‌كند و خوردن دم‌كردۀ برگ و بيخ آن براى مقابله با داروهاى سمّى كشنده و نيش گزندگان سمّى مفيد است.

ضماد آن بتنهايى و يا با عسل ورمها را تحليل مى‌برد. كرفس براى گرم‌مزاجان مضّر است و محرّك صرع مى‌باشد. مقدار خوراك از جرم ريشۀ آن تا  ١٢  گرم و اگر دم‌كردۀ ريشه خورده شود  ۴٠ - ٢٠  گرم است. ريشۀ گياه براى رفع عوارض مربوط به وجود اسيد اوريك و سنگ كليه و مثانه و يرقان و وجود آلبومين در ادرار و رفع سرفه مفيد است. در موارد التهاب كليه مصرف آن تجويز نمى‌شود.

عصارۀ كرفس وحشى به مقدار  ۵٠  گرم در روز مدّر و  ١۵٠  گرم در روز تب‌بر است. غرغرۀ عصارۀ تازه برگ خام كرفس براى رفع عوارض كمبود ويتامين مفيد است.

ساير تحقيقات علمى كه دانشمندان در مورد كرفس وحشى انجام 
داده‌اند.

در يونان قديم مرسوم بوده است به پهلوانانى كه در مسابقات ورزشى و پهلوانى ركوددار بودند به عنوان جايزه در مراسمى شراب تخم كرفس داده مى‌شد. و الكسير كرفس در تمام دوران تاريخ از روزگاران كهن تا حال هميشه به عنوان داروى شفابخش مصرف مى‌شده است. در حال حاضر نوشابۀ غير الكلى با اسانس و عطر كرفس به نام تجارتى Dr Brown's Cel-Ray Soda كه در بازارهاى دنيا عرضه مى‌شود، نشانه‌اى از اين توجه است. در مكتب پزشكى سنتى هندى آيورودا از قرنها پيش تخم كرفس را براى معالجۀ سرماخوردگى، انفلوانزا، سوءهاضمه، آرتروز و بيمارى‌هاى كبد و طحال تجويز مى‌كردند. كارشناس گياه‌درمانى معروف آلمانى به نام Hildegard of Bingen در يادداشتهايش مى‌نويسد: هركسى كه مبتلا به آرتروز و نقرس است بايد از گرد تخم كرفس استفاده كند. زيرا تخم كرفس داروى شفابخشى براى اين بيمارى‌هاست. كارشناس گياه‌درمانى ديگر انگليسى به نام John Gerard ادعا مى‌كند كه كرفس ترشحات ادرار را زياد مى‌كند و براى كم كردن وزن و خارج نمودن بلغم از سر انسان مفيد است. كارشناس گياه‌درمانى ديگر انگليسى قرن هفدهم به نام Nicholas Culpepper نيز تخم كرفس را به عنوان مدّر و مفيد براى بيمارى Dropsy  ١ توصيه مى‌كنند. ساير دانشمندان گياه‌درمانى غربى تخم كرفس را براى رفع بى‌خوابى، كاهش وزن، عصبانيت، انواعى از سرطان، افزايش ترشحات عادت ماهيانه و سقط جنين توصيه كرده‌اند. در برخى موارد براى تحريك نيروى جنسى نيز تجويز شده است. ولى عجيب است كه پزشكان گياه‌شناس و بتانيست قرن نوزدهم امريكا توجهى به اين خواص درمانى مفيد كرفس نداشته‌اند و كرفس را به صورت يك زيرنويس ساده و ذيل شرح گياه جعفرى به عنوان گياهى از منسوبان نزديك جعفرى معرفى مى‌كردند ولى كارشناسان گياه‌درمانى معاصر امريكا كرفس را به عنوان يك گياه مدّر، آرام‌بخش، مسكن و افزايش‌دهنده و بازكنندۀ عادت ماهيانه و داروى مؤثرى براى درمان نقرس، آرتروز، چاقى، اضطراب و بى‌اشتهايى به غذا معرفى مى‌كنند.

كرفس از نظر مبارزه با چاقى

در تخم كرفس يك مادۀ مدّر وجود دارد و وجود اين ماده به اعتقاد عامه دربارۀ خاصيت تخم كرفس براى كاهش وزن اعتبار مى‌بخشد زيرا كم شدن آب بدن در اثر ادرار زياد به كم شدن وزن منجر مى‌شود. البته بايد توجه شود كه معمولا اگر وزن كسى در اثر خوردن داروهاى مدّر كم شود، اساسى نيست و اگر ساير مراقبتهاى لازم اعمال نشود وزن به صورت اول بازمى‌گردد و كليد اساسى كاهش وزن كم كردن چربى در خوراكى‌ها و استفاده از هيدراتهاى كربن پيچيده به جاى هيدرات كربن ساده چون قند و شكر سفيد و نظاير آن و همچنين انجام تمرينهاى ورزشى و راه‌پيمايى مى‌باشد.

اثر تخم كرفس در كاهش فشار خون بالا

پزشكان معمولا براى كاهش فشار خون داروهاى مدّر تجويز مى‌كنند. در يك تحقيق علمى جديد نشان داده شده است كه تزريق اسانس و روغن كرفس به خرگوش و سگ به مقدار محسوسى فشار خون را كاهش داده است البته مردم اسانس و روغن كرفس را از طريق تزريق و يا سرنگ نمى‌خورند ولى دانشمندان چينى گياه كرفس را به  ١۶  نفر كه از فشار خون بالا رنج مى‌بردند داده‌اند و در  ١۴  نفر آنها كاهش محسوس در فشار خون ايجاد شده است.

اثر تخم كرفس در بيمارى‌هاى قلبى ناشى از جمع شدن مايع

وجود مادۀ شيميايى فعّال با اثر مدّر در تخم كرفس، شهرت سنتى آن را در كنترل بيمارى قلبى ناشى از تمركز مايع تأييد مى‌كند. اگر مبتلا به چنين بيمارى هستيد در مورد مصرف تخم كرفس با پزشك خود مشورت نماييد.

اثر تخم كرفس در رفع اضطراب و بى‌خوابى

در اسانس روغنى تخم كرفس يك مواد شيميايى به نام Phthalides وجود دارد كه در جانوران آزمايشگاهى اثر مسكن نشان داده است. با اينكه معمولا آزمايشهايى كه روى جانوران آزمايشگاهى ديده مى‌شود هميشه قابل تسرى به انسان نيست ولى معهذا اگر دچار حالت نگرانى، دلواپسى، دل‌شوره، اضطراب و عصبانيت هستيد خوردن تخم كرفس را امتحان كنيد.

اثر تخم كرفس در بيمارى قند

تحقيقات متعددى نشان داده است كه تخم كرفس در كاهش قند خون مؤثر است.

چون بيمارى قند از بيمارى‌هاى موذى و ناراحت‌كننده است، توصيه مى‌شود كه تخم كرفس را نيز براى كاهش قند خون امتحان كنيد.

اثر تخم كرفس در تأمين سلامتى زنان

تخم كرفس در جانوران انقباض رحمى را تحريك مى‌كند و موجب افزايش ترشحات عادت ماهيانه و سقط جنين مى‌شود. با اينكه آزمايشهاى روى جانوران هميشه قابل تسرى به انسان نيست ولى توصيه اين است كه زنان باردار از مصرف تخم كرفس خوددارى كنند ولى ساقه‌هاى كرفس زيان‌آور نيست و ساير زنان غير باردار ممكن است آن را براى باز شدن عادت ماهيانه قطع شده امتحان كنند ولى تخم كرفس را هيچ‌وقت براى سقط جنين نبايد امتحان كرد.

اصولا مواد مدّر براى رفع ورمها و نفخهايى كه در اثر جمع شدن مايعات قبل از عادت ماهيانه ايجاد مى‌شود كمك مى‌كنند و لذا زنهايى كه از نفخ و ناراحتى‌هاى قبل از عادت ماهيانه رنج مى‌برند ممكن است از تخم كرفس در دورۀ ناراحتى قبل از عادت ماهيانه استفاده كنند.

ساير درمانهاى احتمالى كرفس

كرفس داراى موادى است به نام پسورالن  ١ كه براى درمان سودا و اخيرا براى درمان شكلى از سرطان به كار رفته است. ولى براى اينكه كرفس براى بيمارى‌هاى فوق به عنوان درمان مطمئن مورد توجه قرار گيرد احتياج به بررسى‌ها و پژوهشهاى بيشترى است.

مقدار مصرف

تخم كرفس با نظر پزشك ممكن است براى درمان فشار خون بالا و ناراحتى‌هاى قلبى ناشى از تمركز مايعات و بيمارى قند مصرف شود. از دم‌كردۀ مطبوع آن مى‌توان به عنوان آرام‌بخش و باز كردن عادت ماهيانه استفاده نمود. براى اين كار بايد  ٢ - ١  قاشق مربّاخورى از تخم كرفس كه تازه كوبيده شده باشد در يك پيمانه آب جوش ( ٢٢٠  گرم) مدت  ٢٠ - ١٠  دقيقه خيس نمود و تا  ٣  پيمانه در روز خورد. از نظر مصرف تنطور آن نصف تا يك قاشق مربّاخورى تا سه بار در روز خورده شود. از فرآورده‌هاى تخم كرفس به كودكان زير دو سال نبايد داده شود و براى كودكان بزرگتر و افراد بزرگتر از  ۶۵  سال مى‌توان با دم‌كردۀ رقيق آن آغاز نمود و بتدريج غلظت آن را تا حد مجاز رسانيد.

فاكتورهاى ايمنى در مصرف فرآورده‌هاى كرفس

اصولا مواد مدّر هميشه بايد با نظر پزشك مصرف شود، زيرا اين مواد ذخيرۀ پتاسيم بدن را خارج مى‌سازند. پتاسيم از مواد مغذى بسيار لازم براى بدن است و اشخاصى كه از مواد مدّر استفاده مى‌كنند بايد با نظر كارشناس گياه‌درمانى از خوراكى‌هاى داراى پتاسيم زياد مانند سبزى‌هاى تازه، موز، ملاس سياه و نظاير آن استفاده كنند كه جانشين الكتروليت از دست رفته بشود.

تخم كرفس و اسانس روغنى كرفس از مواد غير سمّى هستند و در ليست سازمان نظارت بر خوراك و دارو در امريكا در رديف مواد گياهى بدون زيان قرار داده شده‌اند. بنابراين باستثناى زنان باردار و مادران شيرده و كودكان زير دو سال بقيه افراد اگر داروهاى مدّر ديگرى مصرف نمى‌كنند مى‌توانند از فرآورده‌هاى كرفس در حد مجاز استفاده كنند و اگر در جريان استفاده ناراحتى‌هايى از قبيل اختلال معده يا اسهال ايجاد شد مقدار مصرف را كاهش داده و يا قطع كنند و اگر اين علايم حد اكثر ظرف دو هفته رفع نشد به پزشك خود اطلاع دهند.


 ١ ) . d. Limonene  ۶٠ 
 ٢ ) . d. Selinene
 ٣ ) . Sedanolide
 ۴ ) . Sedanoic acid anhydride
 ۵ ) . Mannite
 ۶ ) . Inosite
 ٧ ) . Asparagine
 ٨ ) . Glutamine
 ٩ ) . Linamarose
 ١٠ ) . Linase


 ١ ) . Resin acids
 ٢ ) . Petroselinic acid


 ١ ) . dropsy يك اصطلاح كلى براى استسقا و تمركز مايعات در حفره‌هاى قسمتهاى مختلف بدن است و در اينجا منظور نارسايى قلب ناشى از جمع شدن مايع مى‌باشد.


 ١ ) . Psoralens
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 732 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 19:40

آراقيطون (بابا آدم)

به فارسى به آن «بابا آدم» و «فيل گوش» گويند و در كتب طب سنتى با نامهاى «لوف كبير» ، «آراقيطون» و «فيلجوش» آمده است. به فرانسوى Bardane و Glouteron و Gratteron و "Greatteau" و "Herbe aux teigneux"زيرا سابقا از برگ و عصارۀ برگ آن در فرانسه براى معالجۀ كچلى استفاده مى‌شده است و به انگليسى Burdock وCockle-bur گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Compositae تيرۀ فرعى Tubuliflorae نام علمى آن Arctium lappa L. و مترادف آن Lappa major Gaertn. و Arctium majus Beh. مى‌باشد.

مشخصات

بابا آدم گياهى است علفى دوساله به ارتفاع  ١٢٠ - ۶٠  سانتى‌متر داراى ساقه‌هاى منشعب و مانند پوست مار ابلق و پوشيده از كركهاى زبر و خشن است. برگهاى آن پهن موج‌دار بزرگ. گلهاى آن قرمز به صورت كاپى‌تول كروى كه پوشيده از فلس‌هايى است كه به قلابهاى كوچكى ختم مى‌شود و به همين علت برگ و ميوۀ آن به لباس اشخاصى كه از كنار گياه عبور مى‌كنند و همچنين به پشم گوسفندانى كهن در اطراف گياه چرا مى‌نمايند، مى‌چسبد. ريشۀ گياه دراز كمى ضخيم در حد ضخامت انگشت دست دوكى‌شكل و داراى مقدار زيادى كربنات دو پتاس و نيترات دو پتاس است، پوست آن قهوه‌اى و مغز آن سفيد و طعم آن كمى شيرين و بوى آن تهوع‌آور است. ميوۀ آن پس از رسيدن به صورت فندقه چندوجهى درمى‌آيد و پس از اينكه كاملا رسيد رنگ آن زرد و حنايى مى‌شود. در بالاى ميوه دسته‌اى تار زردرنگ ديده مى‌شود كه چسبناك است و به پشم گوسفندان در موقع عبور مى‌چسبد و موجب پخش تخم و گسترش گياه مى‌شود. تكثير بابا آدم از طريق كاشت تخم آن در شهريورماه و برداشت محصول در اسفند يا ارديبهشت‌ماه سال دوم انجام مى‌گيرد.

ريشه و برگ گياه موارد استعمال درمانى دارد.

اين گياه در اروپا و آسيا انتشار دارد. در ايران در اطراف تهران، دامنه‌هاى البرز، چالوس، رودبار، زير درختان زيتون، ولى‌آباد، كوهستانهاى خراسان، كرمان، تفرش و در آذربايجان در قره‌داغ حسن بيگلو، نعمت‌آباد نزديك تبريز، در همدان، اراك، در مازندران و گرگان به‌طور خودرو ديده مى‌شود.

تركيبات شيميايى

در ريشۀ گياه در حدود  ۴۵  درصد مادۀ اينولين  ١ وجود دارد. برگها و ريشۀ آن داراى اسانس روغنى فرّار است. در دانه‌هاى آن گلوكوزيد آركتى‌ئين  ٢ مشخص شده است و به علاوه دانه آن داراى  ٢٠ - ١۶  درصد روغن ثابت به رنگ زرد با طعم تلخ است كه شامل مقدار زيادى حدود  ۶٠  درصد لينولئيك اسيد و كمى يعنى حدود  ١٠  درصد اولئيك اسيد است.

در گزارش ديگرى آمده است كه ريشۀ بابا آدم داراى مقدار زيادى كربنات دو پتاسيم و نيترات دو پتاسيم، رزين، و يك گلوكوزيد به نام لاپين  ٣ است.

خواص-كاربرد

در هندوستان از ريشۀ بابا آدم براى تصفيۀ خون، به عنوان مدّر، معرّق و آنتى‌فلوژيستيك  ۴ مصرف مى‌شود. و از نظر طبيعت بابا آدم طبق رأى حكماى طب سنتى گرم و خشك است. در چين و ژاپن از تخم، ساقه و ريشۀ آن به عنوان مقوى، نيرودهنده، تصفيه‌كنندۀ خون، زيادكنندۀ ترشح عرق و مدّر استفاده مى‌شود. از تخم آن در جوشانده‌ها با عسل و يا با سركه رقيق مصرف مى‌كنند و از ريشه و ساقۀ آن نيز در جوشانده و يا در تنطورها استفاده مى‌شود [استوارت]. از جوشاندۀ ساقه‌هاى پربرگ آن براى معالجۀ سرگيجه و روماتيسم و اگر كمى شكر قهوه‌اى به آن اضافه شود، براى معالجۀ سرخك استفاده مى‌شود [هو]. در ساير مناطق بيشتر از تخم آن استفاده مى‌شود و از آن به عنوان ضد عفونى و مدّر [موزيگ و شرام]. و براى معالجۀ نوعى استسقا كه مايع سروز در حفره‌ها و بافتهاى بدن جمع مى‌شود، [روا]و به عنوان داروى ضد كرم روده و همچنين براى رفع جوش و دانه‌هايى كه در صورت مى‌زند [لوئى]استفاده مى‌شود. ضمنا در معالجۀ ذات الريه [لو]، براى آبسه‌هاى چركى و ناراحتى‌هاى گلو و حلق [روا]، به عنوان ترياق و در موارد نيش زدن جانوران سمّى و مار [كاريونه و كيمورا]، انفلوانزا و تبهاى مخملك، آبله، خنازير [لو]، يبوست و سرخك [چيو]آن را مفيد مى‌دانند.

برگ بابا آدم براى پايين آوردن قند خون مفيد است. ماليدن دم‌كردۀ برگ آن براى ناراحتى‌هاى جلدى بخصوص براى پوست سر و كچلى نافع است. مرهمى كه از يك واحد عصارۀ برگ بابا آدم و يك واحد روغن زيتون حاصل مى‌شود براى ماليدن و التيام جراحات و زخم خيلى مفيد است. مقدار خوراك از برگ يا گرد ريشۀ بابا آدم تا  ۴  گرم است و در دم‌كرده‌ها  ۵٠ - ٣٠  گرم برگ در هزار گرم آب جوش مصرف مى‌شود كه در  ٢۴  ساعت بتدريج فنجان فنجان ميل كنند. در مورد تركيب دارويى براى رويش مو به بخش گزنه مراجعه فرماييد.

در فرانسه معمول است از جوشاندۀ  ١٠٠ - ۶٠  گرم ريشۀ بابا آدم در يك ليتر آب در استعمال خارج براى بيمارى‌هاى پوست مصرف مى‌كنند و منظما تا مدتى صبح و عصر روى پوست عضو مورد نظر مى‌مالند.

عصارۀ ريشه بابا آدم: ريشۀ بابا آدم  ١  واحد، آب مقطر  ٨  واحد. ريشه را قطعه قطعه كرده و مدت  ١٢  ساعت در  ۵  واحد از آب مى‌خيسانند و با فشار صاف مى‌كنند و تفاله را در ما بقى آب مى‌خيسانند و با فشار صاف مى‌كنند و دو صاف‌شده را مخلوط كرده، مى‌گذارند ته‌نشين شود و صاف روى آن را با انحراف برداشته در حمام ماريه به قوام عصارۀ نرم تبخير مى‌كنند. اين عصاره از عوامل مقوى است و مقدار خوراك آن  ١٠ - ١  گرم مى‌باشد.

دم‌كردۀ ريشۀ بابا آدم براى تصفيۀ خون: ريشۀ بابا آدم  ٣٠  گرم، مغز ريشۀ شيرين‌بيان  ٣٠  گرم، ريشۀ تاج‌ريزى  ٣٠  گرم، آب جوش  ١٠٠٠  گرم. مخلوط اينها را در آب در حدود نيم ساعت دم مى‌كنند و بيش از نصف آن را در روز ميل مى‌نمايند.

جوشاندۀ ريشۀ بابا آدم براى رفع سوداوى: ريشۀ بابا آدم را با هم‌وزن آن ريشۀ راسن جوشانده و پس از خنك شدن روى پوست مى‌مالند خارش خيلى زود رفع مى‌شود.


 ١ ) . Inulin
 ٢ ) . Arctiin
 ٣ ) . Lappine
 ۴ ) . Antiphlogistic
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 691 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 18:20

ثيل كبير

گياهى است كه در كتب طب سنتى با نام «ثيل كبير» آمده است. به فرانسوى Grand chiendent و paspale و به انگليسى Bermuda grass و Star grass گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ غلات Gramina ceae نام علمى آنCynodon dactylon) L. (Pers. مى‌باشد.

مشخصات

ثيل كبير گياهى است چندساله خيلى از نظر شكل متنوع و متغيّر. از طريق ساقه زيرزمينى گياه سريعا انتشار مى‌يابد و مثل قاليچه سطح خاك را مى‌پوشاند. ساقۀ گل‌دهندۀ آن به ارتفاع  ٧٠ - ١٠  سانتى‌متر مى‌رسد. گلها بنفش و ميوه‌هاى آن معمولا شش شاخه و گاهى كمتر كه همه شاخه‌ها از يك نقطه خارج مى‌شوند و هر شاخه به شكل سنبله با دانه‌هاى خيلى ريز مى‌باشد.

در تمام مناطق عالم در نواحى حارّه، نيم‌گرم، معتدله و در سواحل درياها مى‌رويد. در ايران در دامنه‌هاى البرز، اطراف تهران، كرج، سواحل شنزار شمال ايران، در گرگان، بندر گز، آستارا و در آذربايجان و در كردستان، كرمانشاه، همدان، تفرش، اصفهان، خوزستان و عملا در تمام مناطق شرق و غرب ايران مى‌رويد.

خواص-كاربرد

در چين از جوشاندۀ گياه مخلوط با نوعى برنج تخمير شده كه به چينى "Lau-ts?ao" نامند، در موارد خونريزى‌هاى شديد از زخمها و يا پس از زايمان كه خونروى شديد باشد و به علاوه براى معالجه خونريزى زياد و مفرط عادت ماهيانه تجويز مى‌شود كه بخورند، ساقۀ زيرزمينى آن تصفيه‌كنندۀ خون است [هاو]. و معروف به مدّر بودن است. به علاوه نرم‌كننده و مسهل ملايمى است [پرّوت و هرير].

داروى خوبى براى ناراحتى‌هاى معده است و در موارد تب و هذيان و لرز خيلى مفيد است [ويدال]. در فيليپين از جوشاندۀ آن به عنوان مدّر و براى نرم كردن سينه استفاده مى‌شود [گررو و كوئى زمبينگ]. و براى معالجۀ بيمارى‌هاى اعضاى تناسلى و ادرار مصرف مى‌شود [ديگانگ كو]. ساقه‌هاى آن را جويده و مخلوط با بزاق دهان روى زخم مى‌مالند [آبرامس]. در هند: جوشاندۀ اعضاى زيرزمينى گياه براى استسقا و در مرحله دوم سيفيليس تجويز مى‌شود. از دم‌كردۀ ساقه‌هاى زيرزمينى آن براى بند آوردن خون از بواسير استفاده مى‌شود. ريشه‌هاى له‌شدۀ آن را مخلوط با كشك براى تسكين التهاب مجارى ادرار و سوزش آن مصرف مى‌كنند. شيرۀ گياه قابض است و روى زخم تازۀ قسمت بريده‌شدۀ اعضاى بدن ماليده مى‌شود. مدّر است و در موارد استسقا، هيسترى، صرع و در مورد اسهالهاى مزمن و اسهال خونى مصرف مى‌شود.

ثيل كبير از نظر طبيعت شبيه مرغ و سرد و خشك است.


لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 609 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 17:0

بيدگياه مرغ

در زبان فارسى معمولا «مرغ» مى‌گويند ولى نام اصيل فارسى آن «بيدگياه» است و نام محلى آن در تنكابن و مازندران «كرك جرواش» مى‌باشد. در كتب طب سنتى «ثيل صغير» ، «نجيل» و «نجم» نامبرده شده است. به فرانسوىChiendent و Petit chiendent و Chiendent rampant و Chiendent officinal و به انگليسى Common wheat grass و Quick grass مى‌نامند. گياهى است از خانوادۀ گندميان Graminaceae نام علمى آن: Agropyron repens) L. (Beaw. و مترادف آن Triticum repens L. مى‌باشد.

در برخى مدارك علمى نام آن را Agropyrom repens يا Triticum repens مى‌نويسند.

مشخصات

مرغ يا بيدگياه، گياهى است علفى چندساله، رنگ آن سبز غبارى. ساقه‌هاى هوايى آن بلند نيست و به صورت كاه قسمتى خزنده و قسمتى قائم و ايستا از ساقه‌هاى زيرزمينى آن منشاء مى‌گيرد. ساقۀ زيرزمينى آن داراى انشعابات متعدد زيرزمينى است و گره‌دار كه از هر گره‌اى ريشكها خارج مى‌شوند. برگهاى آن كه از محل هر گره در ساقه خارج مى‌شود متناوب سبز غبارى، دراز، باريك، افتاده و گلهاى آن كه در اواخر بهار ظاهر مى‌شود، سبز روشن خوشه‌اى شبيه گل گندم و دانه‌هاى آن شبيه گندم كوچك به صورت خوشه مانند خوشه گندم در انتهاى ساقۀ گل‌دهنده، تشكيل مى‌شود.

مرغ بسرعت از طريق پخش دانه و همچنين گسترش ساقه زيرزمينى آن تكثير مى‌شود و در اراضى باير نسبتا مرطوب و كنار آبها در مناطق معتدل مى‌رويد. در ايران معمولا در تمام نقاط ايران، دامنه‌هاى البرز، بين تهران و قزوين، دماوند و در مناطق شمالى ايران در مازندران و در آذربايجان در اطراف تبريز و خراسان و در قسمت مركزى در تفرش، اراك به‌طور خودرو مى‌رويد. از نظر كشاورزى يك علف هرز سمج است كه با زحمت در براندازى آن مى‌كوشند ولى از نظر دارويى اين‌گونه مورد بحث بسيار مفيد و جالب است و اشخاص مطلع از ساقه‌هاى زيرزمينى آن استفاده دارويى متنوعى مى‌نمايند.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى، ساقۀ زيرزمينى مرغ داراى مقدارى اسانس و دو نوع گلى‌كوزيد و مادۀ متبلور اينوزيت و مادۀ ترى‌تيسين  ١ است. در گزارش ديگرى آمده است كه ساقۀ زيرزمينى گياه داراى دكستروز  ٢ ، ترى‌تيسين  ٣ ، لعاب  ۴ ، مانيتول  ۵ ، اينوزيتول  ۶ است [بر].

خواص-كاربرد

قسمت مورد استفاده گياه مرغ ساقه‌هاى زيرزمينى آن است كه پس از خارج كردن از زمين بايد آن را خوب شسته و ريشكهاى آن را گرفته و قطعه‌قطعه كرده و خشك كنند. رنگ آن زرد و طعم آن كمى شيرين و لعاب‌دار است.

از نظر طبيعت طبق نظر حكماى طب سنتى كمى سرد و خشك است و قابض مى‌باشد. در مورد خواص آن معتقدند كه دم‌كردۀ بيخ يا ساقۀ زيرزمينى آن براى دل‌پيچه و زخمهاى مثانه و سخت و قطره‌قطره ادرار كردن مفيد است. و همچنين دم‌كرده يا جوشاندۀ بيخ آن براى خرد كردن سنگ مثانه و كليه بسيار نافع است و آب گياه نيز از  ۵٠٠ - ٢۵٠  گرم براى دفع سموم اقسام مارها به عنوان ضد سم و براى رفع سوزش مجراى ادرار و حبس ادرار و خرد كردن سنگ مثانه و سل بسيار نافع است و ضماد گياه براى ورمهاى گرم مفيد است. ضماد خاكستر آن براى قطع خون بواسير، تحليل ورمها، خشك كردن جراحتها بسيار نافع است. عصارۀ بيخ آن براى بيمارى قند مفيد است. در دم‌كرده‌ها به نسبت  ٢٠  گرم ساقۀ زيرزمينى گياه در  ١٠٠٠  گرم آب جوش استفاده مى‌شود.

در هندوچين ريشۀ مرغ را با ريشۀ پنبه جوشانده و از بخور آن و همچنين از آب جوشاندۀ آن براى شست‌وشو و بخور بواسير استفاده مى‌كنند [مى‌نات].

جوشاندۀ بيدگياه: ريشۀ بيدگياه  ٢٠  گرم و آب  ١٠٠٠  گرم. ريشه را نيم‌كوب كرده و مدت نيم ساعت در آب بجوشانند و صاف كنند و مانند مدرّات بياشامند.

جوشانده بيدگياه و شيرين‌بيان: ريشۀ بيدگياه  ٢٠  گرم، ريشۀ شيرين‌بيان  ١٠  گرم و آب به قدرى كه صاف شده به تنهايى  ١٠٠٠  گرم شود. اول مدت يك ساعت ريشۀ بيدگياه را در آب بجوشانند و صاف كنند و بعد ريشۀ شيرين‌بيان را به آن بيفزايند و آن را مدت يك ساعت دم كنند و صاف نمايند و بتدريج بياشامند. مدّر است و تمام خواص مذكوره در شرح گياه را دارا مى‌باشد.



 ١ ) . Triticin
 ٢ ) . Dextrose
 ٣ ) . Triticin
 ۴ ) . Mucilage
 ۵ ) . Mannitol
 ۶ ) . Inositol
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 670 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 15:40

غاسول

به فارسى و در كتب طب سنتى با نامهاى «غاسول» و «صابونى» آمده است. به فرانسوى Saponaire officinale وSavonniere و Herbe ā foulon و Herbe ā savon و به انگليسى Soapwort و Bouncing bet گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Caryophyllaceae نام علمى آن Saponaria officinalis L. و مترادف آن S. vulgaris Pall. و S. hybrida Mill. مى‌باشد.

مشخصات

غاسول گياهى است علفى، چندساله، كوچك كه بلندى آن تا نيم متر است. گلهاى آن به رنگ حنائى يا صورتى است. برگهاى آن متقابل، ساقه آغوش، مثلثى‌شكل و نوك‌تيز و كمى دراز مى‌باشد. ميوۀ آن كپسولى است كه تعداد زيادى دانه به رنگ قرمز در آن قرار دارد. در ساقه زيرزمينى اين گياه در حدود  ٣۵ - ٣٠  درصد مادۀ صابونى يافت مى‌شود.

اين گياه در كنار گودالها و در داخل پرچينها و در مزارع مى‌رويد. در مناطق مختلف اروپا و بخصوص در فرانسه انتشار دارد. در ايران تا به حال شناسايى نشده است. در چين و ژاپن اين گياه به عنوان گياه دارويى مفيدى كاشته و تكثير مى‌شود.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در برگهاى اين گياه وجود ساپونارين  ١ تأييد شده است [كاريونه و كيمورا]. و در ريشۀ آن  ٣۵ - ٣٠  درصد از يك نوع مادۀ صابونى وجود دارد.

خواص-كاربرد

در چين از ريشۀ اين گياه براى معالجۀ سيفيليس و همچنين درمان بيمارى‌هاى مزمن پوستى استفاده مى‌شود [ليو]. سابقا از خيس‌كردۀ ريشۀ گياه يا به عبارت بهتر گرد ريشۀ گياه كه در آب كف مى‌كند براى شستن و پاك كردن چرك لباسهاى برخى پارچه‌هاى ابريشمى و پارچه‌هايى كه با الياف شكننده تهيه مى‌شوند، استفاده مى‌شده است.

در مورد ريشه مناسب است كه از ريشۀ گياه  ۵ - ۴  ساله استفاده شود. اين ريشه نسبتا ضخيم داراى رنگ قهوه‌اى قرمز است و پوست آن به آسانى جدا مى‌شود و پس از مقشه نمودن آن را به قطعات كوچكى خرد كرده، خشك و نگهدارى مى‌نمايند. از نظر دارويى اين ريشه خواصى نظير ريشۀ گونه S. vaccaria دارد و در موارد روماتيسم، نقرس، بيمارى‌هاى پوست و براى رفع كم‌خونى دختران جوان مؤثر است.

براى تهيۀ دم‌كرده يا جوشاندۀ آن  ۴٠ - ٣٠  گرم گرد ريشه را در هزار گرم آب جوش دم كردم و يا مى‌جوشانند هر روز  ٢ - ١  ليوان براى تصفيۀ خون مى‌خورند. ممكن است در مايع جوشانده كمى شكر مخلوط شود. از برگهاى گياه در استعمال داخلى مصرف نمى‌شود.



 ١ ) . Saponarin
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 586 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 14:20

چوبك

تعدادى از گياهان هستند كه سابقا از ريشۀ آنها به علت داشتن مادۀ ساپونين براى شستن و تميز كردن لباس مانند صابون استفاده مى‌كرده‌اند. اين گياهان از خانوادۀ Caryophyllaceae مى‌باشند. تعدادى از آنها كه به صورت درختچه و داراى ريشۀ ضخيمى هستند و بيشتر در ايران مى‌رويند از جنس Acanthophyllum و تعدادى ديگر كه يكساله و چندساله ولى علفى مى‌باشند از جنس Saponaria هستند كه بيشتر در اروپا مى‌رويند و تك‌وتوك از دستۀ دوم در ايران نيز ديده مى‌شود.

به‌طور كلى اين‌گونه گياهان به فارسى در مناطق مختلف ايران با نامهاى «چوبك» ، «چوبك اشنان» و «چوبه» و «آذربو» و در همدان به اصطلاح محلى «اسپرون» و در آذربايجان و در كردستان «چوغان» و در ساير مناطق «فلار» و «گليم‌شوى» ناميده مى‌شوند. در كتب طب سنتى با نامهاى عربى آن «غاسول» ، «عرطنيثا» ، «صابونيه» ، «عرطنيثه» (بيخ گياه) و «سطرونيون» نامبرده مى‌شود. به فرانسوى به‌طور كلى Saponaire و به انگليسى Soapwort نامند.

نام علمى چند گونه از درختچه‌هاى اين خانواده كه در ايران در مناطق مختلف مى‌رويند و سابقا در دهات ريشۀ آنها را خشك و آسياب كرده و به جاى صابون مصرف مى‌كردند، عبارت‌اند از:

 ١ . Acanthophyllum squarrosum Boiss. -درختچۀ كوچكى است كبودرنگ، كركدار خزى، در دامنه‌هاى جنوبى البرز تا جلفا و تبريز، در اراك، همدان، اصفهان، يزد، خراسان و بلوچستان انتشار دارد. گلهاى آن سفيد يا صورتى و داراى ريشه‌هاى ضخيم است.

 ٢ . Acantophyllum microcephalum Boiss. -اين درختچه در دامنه‌هاى جنوبى البرز در شاهرود ديده مى‌شود. برگهاى آن نخلى‌شكل، گلها كوچك با كاسه مخروطى و جام سفيد.

 ٣ . Acanthophyllum gracilis Bge. -درختچۀ كوچكى است كه در مناطق شاهرود و خراسان ديده مى‌شود.

 ۴ . Acanthophyllum glandulosum Bge. -درختچۀ كوچكى است كه كمى كركدار و چسبناك در منطقۀ شاهرود و دامنه‌هاى شرقى البرز ديده مى‌شود. برگهاى آن ريز، روى برگها شياردار و پشت آن برجسته و گلهاى آن سفيد است.

 ۵ . A. fontanesil Boiss. -درختچه‌اى است با كركهاى ريز، برگهاى كشيده، در ارتفاعات جبال دنا مى‌رويد.

 ۶ . A. crassifolium Boiss. -درختچۀ كوچكى است كه در دامنه‌هاى نيم‌خشك جنوبى البرز، درّۀ جاجرود، بومهن، اراك، همدان، فارس و كهكيلويه مى‌رويد.

 ٧ . A. bracteatum Boiss. -درختچۀ كوچكى است پوست آن به رنگ كبود، صاف يا كمى كركدار. برگهايش كشيده نوك‌تيز و گلهايش در مجموعه‌اى در روى يك پايك بلند قرار دارد. اين درختچه در اصفهان، يزد، شيراز، دربند كرج و اطراف تهران ديده مى‌شود.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در ريشۀ گياهان چوبك ايران جنس Acanthophyllum مادۀ ساپونين و غيره يافت مى‌شود.

خواص-كاربرد

ريشۀ چوبكها از نظر طبيعت گرم و خشك است و خواص آن: عطسه‌آور مى‌باشد و سكسكه را تسكين مى‌دهد. مدّر و قاعده‌آور است و براى خرد كردن سنگ مثانه مفيد است. ريختن قطرۀ دم‌كردۀ آن در بينى بسيار عطسه‌آور است و براى باز كردن مجارى گرفته شده در موارد زكام بسيار نافع است. به قدرى عطسه‌آور است كه در برخى موارد بوييدن يا قطرۀ بينى آن براى زنهاى باردار خطرناك است. زيرا ممكن است آن‌قدر عطسه كنند كه بچه را ساقط نمايند. ضماد آن با سركه براى تسكين درد سياتيك و ورم طحال نافع است و اگر در محلول تنقيه داخل شود، تنقيۀ آن براى اشخاص مبتلا به سياتيك داروى مسكّن خوبى است. ضماد خاكستر ريشۀ آن با سركه براى درد مفاصل و سياتيك و درد سرين نافع است. گرد آنكه روى زخمهاى بد پاشيده شود براى التيام زخم نافع است.

مقدار خوراك آن تا  ۵  گرم است، توجه شود چون مادۀ ساپونين سم است بيش از  ٣ - ٢  گرم و حد اكثر در مورد اشخاص قوى تا  ۵  گرم خوردن آن خطرناك است و خوردن  ١۵  گرم آن به‌طور قطع كشنده است. بنابراين مصرف آن بايد زير نظر پزشك باشد. براى تهيۀ دم‌كردۀ آن  ۵ - ٢  گرم گرد ريشه را در  ٣٠٠ - ٢٠٠  گرم آب جوش دم كرده پس از صاف كردن با قاشق كوچك بتدريج بياشامند.

از جنس Saponaria گونه‌اى در ايران مى‌رويد كه اين‌گونه گياهى است كه در كتب طب سنتى با نام «فول العرب» ذكر مى‌شود. به فرانسوى Vaccaire و Saponaire des vaches و به انگليسى Cow-herbe و Cow soapwort گويند. از خانوادۀ Caryophyllaceae و نام علمى آن Saponaria vaccaria L. و مترادف آن Vaccaria pyramidata Medic.مى‌باشد. به هندى اين گياه را «صابونى» گويند.

مشخصات

گياه فول العرب يا غاسول ايرانى گياهى است علفى يكساله و كوچك، برگهاى آن متقابل، بدون كرك، دراز، نوك‌تيز و مثلثى‌شكل كه قاعده آن ساقه را در آغوش گرفته است. گلهاى آن قرمزرنگ و اغلب در مزارع به عنوان علف هرز مى‌رويد. در ايران و هندوستان علف هرز مزارع است. اين گياه در ايران در مناطق شمالى در گيلان، در قزوين، اصفهان، اراك، كرمانشاه، خرم‌آباد، آذربايجان، بوشهر، زابل، خراسان، شاهرود، خلاصه كه معمولا در تمام مناطقى كه درختچه Acanthophyllum squarrosum مى‌رويد انتشار دارد.

ريشۀ اين گياه كوچك است و مانند ريشه‌هاى درختچه‌هاى چوبك ضخيم و بزرگ نيست. 

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در ريشه و دانه اين گياه مادۀ ساپونين مشخص شده است [موزيگ و شرام]. به علاوه در دانه‌هاى گياه يك هيدرات كربن بنام لاكتوزين  ١ مشخص شده است [ليو].

خواص-كاربرد

در هند از شيرۀ گياه غاسول ايرانى به عنوان تب‌بر و مقوى در دوران تبهاى مداوم و ضعيف تجويز مى‌شود. از گياه براى معالجۀ ناراحتى‌هاى پوست توأم با خارش استفاده مى‌كنند. در چين از ميوه‌ها و يا دانه‌هاى گياه به عنوان التيام‌دهندۀ زخم، ضدعفونى‌كننده، بندآورندۀ خون‌روى و ضد درد در موارد بريدگى‌هاى اعضا استفاده مى‌شود [چيو]. به علاوه براى بيرون آوردن خار و تيغ [موزيگ و شرام]. و در استعمال داخلى براى افزايش ترشح شير مى‌خورند. سرشاخه‌هاى سبز، گلها، ريشه و برگهاى گياه همان خاصيت دانه را دارند.


 ١ ) . Lactosin
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 659 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 13:0

شوكران الماء

به فارسى «شوكران آبى» و در كتب طب سنتى با نامهاى «شوكران الماء» ، «فلاندرى» ، «رازيانۀ آبى» و «باديان آبى» آمده است. به فرانسوى Phellandrie و Fenouillet و Fenouil d?eau و Cigue d?eau و به انگليسى Drop wort وWater hemlock و Horse bane «قاتل الفرس» گفته مى‌شود. گياهى است سمّى از خانوادۀ Umbelliferae نام علمى آنOenanthe aquaticum) L. (Poir. و مترادف آن Phellandrium aquaticum L. مى‌باشد. در برخى مدارك نام اصلى گياه Phellandrium aquaticum آورده شده است. ]Larousse agricile[ .

مشخصات

گياهى است چندساله و علفى. ساقه آن استوانه‌اى و توخالى و مخطط به بلندى تا  ٢  متر است. برگهاى آن سبز تيره با بريدگى زياد و خيلى ظريف مى‌باشد. گلهاى آن سفيد در گروه‌هاى كوچك مجتمع به صورت چتر در انتهاى ساقۀ گل‌دهنده ظاهر مى‌شوند.

بيخ يا سوش زيرزمينى گياه متورم و سفيدرنگ پوشيده از ريشه‌هاى دراز، ميوۀ آن تخم‌مرغى است اين گياه سمّى است ولى بيشتر براى حيوانات بخصوص اسب مسموميت ايجاد مى‌كند.

اين گياه در اراضى مردابى و آبهاى راكد و كنار نهرها خوب رشد مى‌كند. در اروپا، آسيا و ايران مى‌رويد. در ايران در شمال ايران بين رشت و لاهيجان در مردابها و كنار آب‌بندها به‌طور خودرو مى‌رويد.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى برخى از دانشمندان وجود مادۀ فلاندرين  ١ را در ميوۀ گياه تأييد نموده‌اند ولى همه در اين امر متفق القول نيستند و عده‌اى از جمله تلونگ  ٢ منكر وجود اين ماده در ميوۀ گياه هستند. به علاوه در ميوۀ گياه وجود رزين، صمغ، مواد چرب و مانان  ٣ و اسانسى داراى فلاندرن  ۴ راست تأييد شده است.

توضيح: فلاندرن راست معمولا در اسانس رازيانه وجود دارد به همين دليل بوى اين گياه شبيه رازيانه است. 

خواص-كاربرد

ميوۀ شوكران آبى يا فلاندرى اشتهاآور است و مدّر، قاعده‌آور و معرّق مى‌باشد و در موارد سل و برونشيت از آن استفاده مى‌كنند. معمولا  ١٠ - ۵  گرم ميوۀ آن را در  ١٠٠٠  گرم آب جوش دم مى‌كنند و صاف‌كرده را  ۶  دفعه در عرض  ٢۴  ساعت مى‌خورند. براى برونشيتهاى مزمن، سياه‌سرفه، تسكين سرفه مسلولين و آسم اثر محسوس دارد.

گرد ميوه فلاندرى: مقدار خوراك از گرد ميوۀ خشك فلاندرى  ٢ - ١  گرم است.

ممكن است اين گرد را در مغز نان بگذارند و بخورند و يا با عسل و يا با شربت ساده مخلوط نموده  ۵ - ۴  دفعه در روز بخورند.

معجون فلاندرى: ٢ - ١  گرد ميوۀ فلاندرى را در مقدار كافى شربت ساده ريخته و صبح و عصر بياشامند. ساندراس از دانشمندان قديم طب سنتى معتقد بوده است كه اگر مسلول هشت روز از اين معجون بخورد احساس بهبودى مى‌كند و مشاهده مى‌شود كه اخلاط سينه كم شده، خروج آن آسان گشته، تب كاهش يافته و يا به كلى قطع شده، اشتها برگشته و خواب برقرار مى‌شود و عموما در نزله‌ها و زكامهاى مزمن و برونشيت آن را منظما استعمال مى‌كنند، تخفيف كلى مى‌دهد.

گرد مخلوط فلاندرى: لاكتوز يا قند شير كوبيده و نرم شده  ۶٠  گرم، صمغ عربى كوبيده و نرم شده  ٣٠  گرم خصية الثعلب كوبيده و نرم  ٣٠  گرم و ميوۀ فلاندرى كوبيده  ۵  گرم. اينها را مخلوط كرده  ۴ - ٣  دفعه در روز يك قاشق چاى‌خورى آن را در قدرى شربت قند مخلوط كرده و بخورند در رفع زكام، ناراحتى ريه و سل مفيد است.

توضيح: منظور از خصية الثعلب Orchis است كه شرح آن در بخش خاصى در  آمده است.


 ١ ) . Phellandrine
 ٢ ) . Thellung
 ٣ ) . Mannan
 ۴ ) . Phellandrene
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 641 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 11:40

شوكران كبير

به فارسى «شوكران» گويند و در كتب طب سنتى «شوكران» و «حفوظه» نامبرده مى‌شود. در كتب قديم فارسى با نامهاى «شيكران» و «سيكران» و «دورس تفتى» و «بيخ كوهى» و «بيخ تفتى» و «باريقون» و «قونيون» و «جقوطه» و «شوكران آتنى» آمده است (دهخدا) . به فرانسوى Grande cigue و Cigue tachetee و Gigue de socrate و به انگليسىHemlock و Conium گويند. گياهى است از خانوادۀ Umbelliferae نام علمى آن Conium maculatum L. و مترادف آن Cicuta officinalis Crantz.

است.

مشخصات

شوكران كبير گياهى است علفى  ٢  ساله. اين گياه كه همان شوكران معروف قديم است كه طبق گفتۀ تاريخ به سقراط خورانده شده است، گياهى است بلند كه تا يك متر و يا بيشتر ارتفاع دارد. ساقۀ آن استوانه‌اى توخالى و قوى با شاخه‌هاى منشعب در قسمت فوقانى ساقه و اغلب در قسمتهايى از ساقه بخصوص زير چتر گلها لكه‌هاى ارغوانى بنفش ديده مى‌شود. برگهاى آن متناوب و در بعضى قسمتهاى ساقه متقابل، به رنگ سبز تيره با بريدگى زياد، كمى شبيه برگ جعفرى منتهى با رنگ سبز تيره‌تر با يك بوى قوى سمّ بخصوص اگر آن را لاى انگشتان بمالند بوى آن خيلى بيشتر مى‌شود. گلهاى سفيد به صورت گروهى مانند چتر در رأس ساقۀ گل‌دهنده ظاهر مى‌شوند. ميوۀ آن گرد خيلى كوچك و داراى تعدادى برجستگى با سطح خارجى ناصاف است. تمام اعضاى گياه سمّى است و سميت آن در شرايط اقليمهاى متفاوت مختلف است مثلا شوكران كبير كه در مناطق شمال اروپا كه سرد است مى‌رويد تقريبا سميت ندارد و خيلى سميت آن كم است به‌طورى كه حيوانات ضمن علوفه مى‌خورند و خطر ندارد، ولى ارقامى كه در جنوب اروپا، آسيا و در ايران در آب‌وهواى گرم مى‌رويد خيلى سمّى و خطرناك هستند. شوكران كبير در ايران در مناطق شمال و جنوب ايران و در ساير مناطق مانند فارس و خراسان مى‌رويد. در شمال ايران در دامنه‌هاى سنگى پوشيده از درختان سرو كوهى در ارتفاعات  ٢٠٠٠  متر و بالاتر ديده شده است. به‌طور كلى اين گياه در اراضى سنگلاخ و متروكه و مرطوب مى‌رويد و گلهاى آن معمولا در تير و مردادماه سال دوم ظاهر مى‌شوند. معمولا برگ و ميوۀ شوكران كبير مصرف دارويى دارد.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در گياه شوكران كبير آلكالوئيدهاى دى-كونى‌ئين  ١ [كه سابقا آن را سيكوتين  ٢ و يا كونى‌سين  ٣ نيز مى‌ناميده‌اند]. گاما-كونى‌سئين  ۴ ، كونيدرين  ۵ ، ان-متيل كونى‌ئين  ۶ ، هسپريدين  ٧ و اسانس وجود دارد. نسبت درصد مقدار آلكالوئيدها در اعضاى مختلف گياه به شرح زير است:

در ساقه‌ها و شاخه‌ها ( ٠۶ / ٠ - ٠١ / ٠ ) درصد، در برگها ( ٨ / ٠ - ٠٣ / ٠ ) درصد، در گل‌ها ( ٢۴ / ٠ - ٠٩ / ٠ ) درصد و در ميوۀ نارس و سبز آن ( ٩٨ / ٠ - ٧٣ / ٠ ) درصد ]G. I. M. P[ .

در گزارش ديگرى در مورد تركيبات شيميايى گياه شوكران كبير چنين آمده است.

در گياه وجود كونى‌ئين  ١ ، متيل كونى‌ئين  ٢ ، كونيدرين، پزودو كونيدرين  ٣ ، كونى‌سئين و روغن ثابت تأييد شده است [يونگ كن].

خواص-كاربرد

در چين و هند و چين از گياه شوكران كبير در استعمال خارجى براى معالجۀ ناراحتى‌هاى جلدى و گرفتگى‌هاى غدد و سرطان استفاده مى‌كنند. اين گياه را به عنوان داروى ضد اسپاسم، آرام‌بخش، ضد هارى  ۴ و ضد كزاز  ۵ مى‌شناسند. از اين دارو به عنوان ترياق يا ضد سم در مورد مسموميتهاى ناشى از استريكنين  ۶ به كار مى‌برند. ولى به‌هرحال ميوه‌ها، برگها و ريشه خلاصه تمام قسمتهاى گياه سمّى است [پروت و هرير و كروست و پتلو].

در كتب طب سنتى حكماى ايران چنين آمده است كه شوكران از نظر طبيعت خيلى سرد و خيلى خشك است. از نظر خواص، خيلى مخدّر و مسكر است و از نظر دارويى بيشتر استعمال خارجى دارد. براى استعمال داخلى، با مقدار خيلى كم و خيلى با احتياط تجويز مى‌شود. مقدار خوراك اين گياه و عصارۀ آبى آن  ٢ / ٠  گرم است كه عصارۀ آبى را مى‌توان به صورت حب مصرف كرد. از عصارۀ الكلى و تنطور آن  ٣٠ - ١٠  قطره ممكن است در داخل يك پوسيون خورده شود. چون سمّى است در مواردى كه مصرف داخلى آن لازم مى‌شود، حتما بايد زير نظر پزشك و با نظر پزشك باشد. شوكران اگر به مقدار بيش از حد مجاز مصرف شود موجب بروز تهوع و سردرد و سرگيجه مى‌شود. ابتدا عضلات اراده را فلج مى‌كند بعد عضلات تنفسى سينه و در آخر عضلات ديافراگم فلج مى‌شود و حالت اختناق عارض شده و موجب مرگ مى‌گردد، ولى مقدار كم آن از عوامل مؤثره براى تسكين دردها مى‌باشد.

معمولا شوكران كبير را براى درمان اقسام سرطان تجويز مى‌نمايند و در اقسام تومورهاى خنازيرى نتايج خوب داده است. ضمنا براى كنترل آسم و سياه‌سرفه و  سرفه‌هاى شديد و بيشتر اختلالات عصبانى سودمند است. در رفع سل ريه نيز تجويز مى‌شود. از نظر ساير خواص معتقدند كه اگر خوشۀ دانه بستۀ آن را قبل از آنكه تخم آن كامل و خشك شود گرفته و بكوبند و عصارۀ آن را گرفته در آفتاب خشك كنند، داروى بسيار نافعى است، براى تسكين دردهاى چشم خيلى مفيد است و اگر بر پستان دختران گذارده شود مانع بزرگ شدن بيش از حد متعارف پستان مى‌گردد و اگر ضماد آن بر بيضۀ پسران و يا بر كشالۀ ران پسران گذارده شود مانع احتلام و مانع نعوظهاى دردناك شديد مى‌شود، اگر بر قضيب گذارده شود نيروى جنسى را ضعيف مى‌كند و مانع بزرگ شدن خارج از حد متعارف قضيب مى‌گردد و اگر بر زهار يا هر عضوى كه بخواهند مو بر آن نرويد بگذارند مانع رويش مو مى‌شود. اگر ضماد آن را بر شكم بگذارند اسهال را قطع مى‌كند و بر روى هر عضوى بگذارند مانع خونريزى آن مى‌شود. اگر ضماد يا عصارۀ آن را بر پيشانى بمالند خونروى از بينى را قطع مى‌كند و حكيم مير محمد مؤمن نوشته است كه اگر  ٢٠  گرم از ريشۀ آن را گرفته و با  ٢٠  گرم بنگ دانه باهم كوبيده با  ٧۵٠  گرم آب مخلوط و  ١۵٠  گرم مويز درشت نيز در آن بريزند و روى آتش بگذارند تا آب آن بكلى تبخير شود، بعد مويزها را از داروها جدا كرده و نگهدارند. خوردن  ٣ - ١  عدد از اين مويزها مسكر قوى است و ترشح اسپرم را قطع مى‌كند و اگر بيشتر از  ٣  دانه بخورند خواب‌آور است.

دو گونۀ ديگر از جنس شوكران نيز وجود دارد كه در ايران تا به حال شناسايى نشده ولى در اروپا و ساير مناطق نيمكرۀ شمالى بخصوص در هندوستان و چين و ژاپن مى‌رويند كه چون به عنوان دارو مصرف دارند مختصرا به ذكر آنها مى‌پردازيم.

 ١ . شوكران آبى

در كتب مختلف طب سنتى با نامهاى «شوكران آبى» ، «شيكران مائى» ، «چقوطه» ، «فيروزا» ، «قاتل البقر» و «شيكران آبى» آمده است. به فرانسوى Cicutaire و Gigue vireuse و به انگليسى Cow bane و European water hemlock گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Umbelliferae نام علمى آن Cicuta virosa L. و مترادف آن C. angustifolia Kit.مى‌باشد.

مشخصات

به‌طورى كه در شكل ملاحظه مى‌شود اين گياه نيز به‌طور كلى شبيه شوكران كبير است، با اين تفاوت كه داراى ريشه‌هاى گوشتى و ضخيم و خيلى سمّى است و كوتاهتر از شوكران كبير مى‌باشد. اين گياه داراى بوى خيلى متعفنى است. در مورد اين گياه ريشۀ ضخيم آن مصرف دارويى دارد و خواص ريشۀ آن تا حدود زيادى مشابه خواص و برگ و ميوۀ شوكران كبير است. اين گياه معمولا در مردابها مى‌رويد. در اروپا و هندوستان در مردابها و نهرهاى آب سرى‌ناگار اطراف كشمير فراوان است. در ايران تا به حال شناسايى نشده است.

تركيبات شيميايى

تمام اندام گياه داراى مادۀ سيكوتوكسين  ١ كه سمّى است و مراكز اعصاب را تا آن حد تحريك مى‌كند كه منجر به تشنج و تسريع ضربان نبض و سخت شدن تنفس و  گاهى مرگ مى‌شود [كاريونه و كيمورا]. در اسانس روغنى فرّار ميوه‌هاى گياه سيمول  ١ و كومين آلدئيد  ٢ يافت مى‌شود. [كاريونه و كيمورا].

خواص-كاربرد

خواص ريشۀ آن شبيه خواص برگ و ميوۀ شوكران كبير است.

 ٢ . شوكران صغير

در كتب طب سنتى با نامهاى «شوكران صغير» ، «كزبرة الثعلب» ، «شوكران بستانى» ، «شوكران باغى» و «بقدونس كاذب» آمده است. به فرانسوى Petite cigue و Ethuse و Gigue des Jardins و چون برگهاى آن كمى شبيه برگ جعفرى است Faux persil گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Umbelliferae نام علمى آن Aethusa cynapium L. مى‌باشد.

مشخصات و كاربرد

گياهى است علفى در مزارع و باغها مى‌رويد. خيلى كوتاه و از يك وجب نيز كوتاه‌تر است و در برخى مكانها كه مساعد باشد تا يك متر نيز مى‌رسد. از نظر ميزان سميت اين گياه اختلاف نظر هست در مدارك علمى قديم يعنى مدارك و اسناد كه قبل از  ۵٠ - ۴٠  سال قبل تهيه شده آن را خيلى سمّى نوشته‌اند ولى در سالهاى اخير بررسى‌هاى جديد دانشمندان شيمى اين سميت را نشان نمى‌دهد. اين گياه در اروپا مى‌رويد و در ايران تا به حال شناسايى نشده است به‌هرحال آنچه كه به نام شوكران مطلق مورد نظر است و از نظر خواص قابل توجه مى‌باشد همان شوكران كبير است كه از اعصار قديم از زمان سقراط تاكنون تمام بررسى‌ها و تجربيات در مورد آن متفق القول مى‌باشند كه مشروحا ذكر گرديد.


 ١ ) . d-Coniine
 ٢ ) . Cicutine
 ٣ ) . Conicine
 ۴ ) . Y-Conicein
 ۵ ) . Conydrine
 ۶ ) . n-Methyl Coniine
 ٧ ) . Hesperidine 


 ١ ) . Coniine
 ٢ ) . Methyl coniine
 ٣ ) . Pseudo conhydrine
 ۴ ) . Antirabies
 ۵ ) . Antitetanic
 ۶ ) . Strychnine


 ١ ) . Cicutxin


 ١ ) . Cymol
 ٢ ) . Cumin aldehyde
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 1277 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 10:20

عاقرقرحا

گياهى است كه به فارسى در ايران و در كتب طب سنتى «عاقرقرحا» و «تاغندست» مى‌نامند. به فرانسوى Pyrether وPyrethre d'Afrique و Salivaire و Comomile ā grandes fleurs و به انگليسى Pellitory of Spain (ريشۀ گياه) وPellitory گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Compositae تيرۀ فرعى Radiae نام علمى آن: Anacyclus pyrethrum DC. و مترادف آن Anthemis pyrethrum L.

است. اين گياه را به هندى آكاراكارا مى‌نامند.

توضيح: گياه ديگرى را كه از نظر خواص ريشۀ آن شبيه عاقرقرحا مى‌باشد ديوسكوريدس مورد توجه قرار داده است. اين گياه كه برگهاى آن شبيه عاقرقرحا و مانند شبت است، به يونانى در يادداشتهاى ديوسكوريدس «فوريون» نامبرده شده كه به معناى عاقرقرحا مى‌باشد. نام اين گياه در كتب تحقيقى معتبر «عود القريح» ذكر شده است. در سوريه مى‌رويد و نام ديگر آن كه در كتب طب سنتى آمده «اصل طرخون جبلى» است. تشابه خواص بيخ اين گياه با عاقرقرحا موجب شده است كه در عده‌اى از مدارك گياه عاقرقرحا با نام «اصل طرخون جبلى» نيز آورده‌اند، در صورتى كه اصل طرخون جبلى ريشۀ گياه ديگرى است به نام عود القريح.

مشخصات

عاقرقرحا گياهى است علفى، چندساله، خيلى كوتاه، بلندى آن از يك وجب هم كمتر است. شبيه بابونه است و برگهاى آن داراى بريدگى‌هاى عميق و باريك و پوشيده از كرك است. طبق گل آن كه در تابستان ظاهر مى‌شود نسبتا بزرگ است. دو نوع گل دارد، گلهاى لولۀ آن زردرنگ و گلهاى زبانه‌اى و مادۀ آن روى آنها سفيد و زير گلها بنفش است. ريشه يا بيخ آن كه در طب سنتى مستعمل است، دراز به طول  ٢۵ - ٢٠  سانتى‌متر و به ضخامت يك انگشت مى‌باشد. طعم آن سوزندۀ زبان و گرم است. نوع افريقاى شمالى آن كه در الجزيره مى‌رويد از نوع هندى آن مرغوبتر است.

اين گياه بومى افريقاى شمالى و الجزيره مى‌باشد و در ساير مناطق از قبيل هند، جنوب اروپا و اسپانيا نيز انتشار دارد.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در آن اسانس روغنى فرّار و پلى‌تورين  ١ يا پيرترين وجود دارد.

خواص-كاربرد

عاقرقرحا در هند به عنوان مولد بزاق، محرّك قلب، مسكّن درد دندان، تسكين‌دهندۀ درد روماتيسم مصرف دارد.

از نظر طبيعت ريشۀ عاقرقرحا طبق نظر حكماى طب سنتى خيلى گرم و خشك است. در مورد خواص آن معتقدند كه انسداد مجارى را باز مى‌كند و براى لقوه، فلج، رعشه، كزاز، سستى و رخوت، لكنت زبان، درد سينه و دندان، درد مفاصل، سياتيك، استسقاء و تقويت نيروى جنسى سردمزاجان مفيد است. مسهل بلغم، مدّر، قاعده‌آور است و ترشح شير و عرق را افزايش مى‌دهد. ماليدن ضماد آن در استعمال خارجى براى دردها و بيمارى‌هاى مفاصل و اعصاب و درد سينه مفيد است. ماليدن آن با روغن زيتون براى كزاز، بى‌حسّى عضلات و اعضا و سستى مزمن نافع است. جويدن آن خصوصا با مصطكى و همچنين دميدن گرد آن در بينى انسداد مجارى بين بينى را باز مى‌كند و ريختن قطرۀ آن كه مخلوط با روغن گل سرخ باشد در بينى براى سردرد و شقيقه‌درد شديد بلغمى مفيد است. اگر آن را در سركه بخيسانند و در دندان دردناك بگذارند، تسكين‌دهنده است و اگر آن را جويده و يا گرد آن را زير زبان بپاشند رطوبتهاى موضع را خشك كرده و لكنت زبان را كاهش مى‌دهد. اگر دم‌كردۀ آن را در دهان نگهدارند دندانهاى سست‌بن را محكم مى‌نمايد و مزمزه يا غرغرۀ آن با سركه براى ديفترى نافع است. اگر از گرد آن با عسل مخلوط و انگشت‌پيچ درست كنند و بخورند درد سينه را تسكين مى‌دهد و سرفه كهنه بلغمى سرد را آرام مى‌سازد و براى تقويت نيروى جنسى سردمزاجان مفيد است. خوردن  ٢  گرم آن مسهل بلغم است و اگر روغن آن را قبل از هم‌بسترى بر قضيب بمالند، محرّك است و در صورتى كه بخواهند انزال را سريع مى‌كند. اگر گرد عاقرقرحا را با نوشادر نرم مخلوط كنند و بسايند و بر كام و دهان بمالند، مانع سوختن دهان از آتش مى‌شود و اين وسيله‌اى است كه بازيگرها براى نمايش از آن استفاده مى‌كنند. عاقرقرحا مضر ريه است از اين نظر بايد با كتيرا و مويز خورده شود. مقدار خوراك آن تا  ۴  گرم و جانشين آن در بيمارى‌هاى كبد آب‌دار فلفل و عسل است و در بيمارى‌هاى معده جانشين آن راسن است و اگر هيچ‌يك نباشد جانشين آن نصف وزن آن يعنى  ٢  گرم زنجبيل و فلفل است.

براى تهيه روغن عاقرقرحا در حدود  ٣٠  گرم عاقرقرحاى خشك را گرفته و در  ۴۵٠  گرم آب ريخته جوش مى‌دهند. تا آنكه در مجموع  ٣٠  گرم بماند، بعد آن را صاف كرده با  ۶٠  گرم روغن زيتون مخلوط نموده و به كار مى‌برند.

گرد عطسه‌آور عاقرقرحا: ريشۀ عاقرقرحا، دانۀ مويز ج، زنجبيل، دار فلفل از هركدام به‌طور مساوى گرفته هريك را جداگانه نرم كوبيده و ساييده، مخلوط مى‌كنند. اين گرد از داروهاى عطسه‌آور قوى است.

توضيح: مويز ج ميوۀ گياه دارواش است كه به‌طور مشروح در ساير جلدهاى اين كتاب شرح آن آمده است. همين‌طور دار فلفل و ساير اجزاى گرد.




 ١ ) . Pellitorine
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 1023 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 9:0

بابونۀ زرد

در كتب طب سنتى با نامهاى «بابونۀ اصفر» و «عين الثور» نامبرده شده است. به فرانسوى Camomille jaune وCamomille des teinturiers و Oeil de boeuf و به انگليسى Camomile و Yellow ox eye و Dyer's Camomile گفته مى‌شود.

گياهى است از خانوادۀ Compositae تيرۀ فرعى Radiae نام علمى آن Anthemis tinctoria L. و Cota tinctoria J. Gay. و Anthemis maritima Salisb. & Sm. مى‌باشد.

مشخصات

گياهى است  ٢  ساله يا چندساله از نظر شكل خارجى تا حدود زيادى شبيه ساير بابونه‌ها و اختلاف محسوسى كه موجب تشخيص آن از ديگر بابونه‌ها مى‌شود اين است كه گلهاى اطراف طبق و گلهاى دايره وسط طبق هر دو زرد هستند. در صورتى كه در ساير بابونه‌ها گلهاى اطراف سفيد بودند. در گلهاى آن يك مادۀ زردرنگى قابل استخراج وجود دارد كه در رنگ‌رزى استفاده مى‌شود. گلها در اواخر بهار و تابستان ظاهر مى‌شوند. ميوۀ آن كوچك به رنگ سفيد با  ۵  خط طولى و در آن يك مادۀ روغنى تلخ قابل استخراج وجود دارد.

اين گياه در اراضى سنگلاخى و آفتابى و آهكى مناطق مختلف اروپا و آسيا و در ايران وجود دارد. در ايران در مناطق شمال ايران و اطراف تهران و گچ‌سر و مناطق خشك گلپايگان و مرند و اشنويه و در تپه‌هاى ميبد در آذربايجان و در آذربايجان غربى به‌طور خودرو مى‌رويد. از نظر تركيبات شيميايى در گلهاى آن علاوه بر كاروتن و گزانتوفيل داراى يك مادۀ رنگى زرد قابل استخراج است.

خواص-كاربرد

دانه يا تخم بابونه زرد روغن تلخى دارد كه داراى خاصيت مسهلى است. دم‌كردۀ گلهاى گياه اشتهاآور است و از جوشاندۀ گل آن براى شستن زخمها و التيام آنها استفاده مى‌شود.

لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 602 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 7:40

اقحوان متعفن

در كتب طب سنتى با نامهاى «اقحوان منتن» و «اقحوان» نامبرده شده است. به فرانسوى Camomille puante وMaroute و به انگليسى Fetide chamomile و May weed گفته مى‌شود. گياهى است از خانوادۀ Compositae تيرۀ فرعى Radiae نام علمى آن Anthemis cotula L. و مترادفهاى آن Anthemis foetida Lam. و Chamaemelum cotula All. مى‌باشد.

مشخصات

گياهى است يكساله، كوچك و از نظر شكل خارجى شبيه ساير بابونه‌ها. گلهاى آن مجتمع در يك طبق و به صورت منفرد در انتهاى شاخه‌هاى گل‌دهنده ظاهر مى‌شود. اطراف طبق گلهاى سفيد و در دايرۀ وسط آن گلهاى زرد قرار دارند. برگهاى آن پوشيده از كرك داراى بريدگى زياد ولى نه بشدت بريدگى ساير بابونه‌ها و ساقه آن بى‌كرك است. فرق عمدۀ آن با ساير بابونه‌ها و اقحوانها بوى بسيار نامطبوعى است كه پس از دست كشيدن روى گياه از تمام اندام گياه برمى‌خيزد و به همين جهت سرشاخه‌هاى گلدار و برگهاى خشك‌شدۀ آن اثر ضد حشره‌اى دارد.

اين گياه معمولا در كنار جاده‌ها و در گودالهاى منطقۀ وسيعى از اروپا و شمال، افريقا، آسيا و امريكاى شمالى انتشار دارد در ايران در بلوچستان و در مناطق مرزى ايران و عراق به‌طور خودرو ديده مى‌شود.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در اين گياه اسانس روغنى فرّار با بوى نامطبوع وجود دارد.

خواص-كاربرد

از نظر كاربرد دارويى خيلى شبيه بابونه رومى است و معمولا گلها و برگهاى خشك آن، مقوى، ضدعفونى‌كننده و قاعده‌آور و قى‌آور است و در رفع سردردهاى شديد مؤثر است. گياه و گل آن تلخ و سوزاننده است و ممكن است در پوستهاى لطيف تاول ايجاد كند.

به علت بوى نامطبوعى كه دارد، حشرات از آن گريزانند. لذا كسانى كه كندوى عسل دارند براى نزديك شدن به كندو دستان خود را به گرد گلهاى خشك گياه آلوده مى‌كنند. برگها و گلهاى خشك براى حشره‌كشى بخصوص براى دفع شته مؤثر است.


لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 585 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 6:20

پيرتر

از بعضى از گونه‌هاى پيرترها به سبب بوى نافذى كه اسانس رزينى آنها دارد به عنوان حشره‌كش استفاده مى‌شود. اين‌گونه از گياهان كه به فارسى «پيرتر» گفته مى‌شوند به فرانسوى با اسامى زير خوانده مى‌شوند:

 ١ . Pyrethre ā feuilles cineraire

 ٢ . Pyrethre coccine يا Pyrethre de Caucase

 ٣ . Pyrethre rose

كاشت دو گونۀ آخر در قفقاز و ايران قدمت تاريخى دارد ولى در  ۵٠ - ۴٠  سال اخير ورود حشره‌كشهاى خارجى تركيبى كشت آنها را كاهش داده است. عده‌اى از گياه‌شناسان دو گونۀ اخير را يك نوع مى‌دانند. بين سه نوع يادشده گونۀ اول از نظر خاصيت حشره‌كشى سرآمد مى‌باشد و بسيار قوى است و گياهى است از خانوادۀ Compositae تيرۀ فرعى Radiae نام علمى آن Chrysanthemum cinerariaefolium Vis. و مترادف آن Pyrethrum cimerarifolium Trev.

مى‌باشد.

مشخصات

پير تر گونۀ اول ) P. ā Feuilles Cineraire( گياهى است چندساله بلندى آن در حدود  ۵٠  سانتى‌متر خيلى شبيه بابونه. پوشيده از كرك نرم سفيد، برگهاى آن داراى بريدگى زياد، گلهاى آن در وسط طبق زرد و در اطراف سفيد است. اين گياه در ايران به‌طور وحشى ديده نشده ولى براى ساخت حشره‌كش كاشته مى‌شود و خوب رشد مى‌كند. براى تكثير آن در بهار تخم آن را در خزانه مى‌كارند، دو سه هفته طول مى‌كشد كه جوانه بزند وقتى كه گياهان  ٨ - ٧  برگه شدند، بيرون آورده به محل اصلى با فواصل  ۶٠  سانتى‌متر از هر طرف منتقل مى‌كنند. اين گياه زمينهاى شنى سبك و رو به آفتاب را دوست دارد.

تركيبات شيميايى

از نظر تركيبات شيميايى در گلهاى اين گياه كه سمّى است و حشره‌كش مى‌باشد، مواد پيرترين  ١ و پيرترين  ٢ II وجود دارد. هر دو مادۀ فوق حشره‌كش قوى هستند، اولى از دومى نيز قوى‌تر است. نمونه‌اى از اين گياه كه در هند كاشته شده و از نظر مواد عامل مورد بررسى قرار گرفته، مقدار مواد عامل موجود در آن قابل ملاحظه است.

گياه برداشت‌شده در هند را تجزيه كرده‌اند در نمونه‌اى داراى  ٢۴٧ / ٠  درصد و در نمونۀ ديگر  ۴٩١ / ٠  درصد و در دوازده نمونه به‌طور متوسط  ٣ / ١ - ٧ / ٠  درصد داراى مادۀ عامل بوده است. به‌علاوه در گياه وجود بتا-كاروتن  ٣ مشخص شده است.

در گلهاى گياه  ۴ / ٠ - ٢ / ٠  درصد از دو نوع پيرترين و II يافت مى‌شود و به‌علاوه در گلها مواد كريزانتين  ۴ ، پالميتيك اسيد و لينولئيك اسيد و مقدار كمى اسانس روغنى فرّار مشخص شده است. مادۀ پيرترين در اتر و پتروليوم اتر  ۵ بهتر از بنزن  ۶ حل مى‌شود.

گونه Pyrethre rose به نام علمى Chrysanthemum roseum Bieb. مى‌باشد. و گونۀ Pyrethre coccine به نام علمىChrysanthemum coccineum Willd. مى‌باشد.

برخى از گياه‌شناسان دو نام بالا را مترادف مى‌دانند. دكتر پولاك در يادداشت‌هاى تحقيقاتى خود آورده است كه گونۀPyrethre rose به نام علمى Pyrethrum roseum به ميزان فراوانى در كوههاى طالش شمال ايران وجود دارد و نام آن «كيك واش» است.

خواص-كاربرد

گرد گياه پيرتر و بخصوص گرد گلهاى خشك آن داراى خاصيت حشره‌كشى است و از آن مخلوط با ساير مواد مناسب نظير نفت مى‌توان محلولهاى حشره‌كش ساخت. براى نمونه نسخه‌اى از آن ارائه مى‌شود.

گرد گل پيرتر حدود  ١٠٠  گرم، متيل ساليسيلات  ١ 50 گرم، نفت چراغ 1000 گرم و يك اسانس خوش‌بو نظير اسانس سيترونل كه از گياه Cymbopogon nardus گرفته مى‌شود، ١۵  گرم. گرد گياه و ساير اجزا را در محلول ريخته، مدت يك هفته مى‌گذارند كه خوب خيس بخورد پس از آن صاف كرده و آمادۀ مصرف است.

با مخلوط كردن گلهاى خشك‌شدۀ سه گونۀ فوق، گرد حشره‌كش تهيه مى‌شود. و براى كشتن حشرات منازل مسكونى مانند ساس، شپش، مگس و حشرات موذى كه به پارچه‌هاى پشمى و پوست خز حمله مى‌كنند، مصرف مى‌شود. پيرترها براى از بين بردن برخى از حشرات آفات گياهى نظير آفات حشره‌اى سبزى و درختان ميوه نيز تا حدودى البته به‌طور ضعيف مى‌تواند مؤثر باشد. در گذشته براى از بين بردن كرمهاى اسكاريس و كدو، ١۵ - ١٠  گرم از اين گياه را به صورت حب يا گرد همراه با يك مسهل مى‌خوردند ولى به علت سميت آن فعلا مصرف نمى‌شود. ولى در دامپزشكى براى از بين بردن كرم شكم در اسب، گاو و سگ با دوزهاى متفاوت مصرف دارد.

در گذشته معمول بود كه براى مبارزه با لارو تخمهاى نسل اول حشرۀ Cochylis كه به مو حمله مى‌كند، ١۵٠٠  گرم گل خشك پيرتر را در الكل مى‌خيساندند و پس از آن يك محلول آبى شامل  ٢  كيلوگرم صابون سياه مخلوط با خيساندۀ پيرتر را در مقدارى آب مى‌ريختند كه مجموعا  ١٠٠  ليتر مى‌شد. اين محلول را در خردادماه با سمپاش فشارى روى خوشه‌هاى مو مى‌پاشيدند.


 ١ ) . Pyrethrin I
 ٢ ) . Pyrethrin II
 ٣ ) . B-Carotene-
 ۴ ) . Chrysanthin
 ۵ ) . Petroleum ether
 ۶ ) . Benzene


 ١ ) . Methyl salicylate
لیش...
ما را در سایت لیش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 553 تاريخ : يکشنبه 24 فروردين 1393 ساعت: 5:0